دانلود کتاب The Cloud Atlas
by Liam Callanan
|
عنوان فارسی: ابر اطلس |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
کتاب اطلس ابر، پا را فراتر از تاریخ گذاشته و به تاریخ نگاری آینده میپردازد. گویا دیوید استیون میچل در این روایت با مصالحی که از گذشته تا به حال جمع کرده، در حال معماری کل تاریخ است و آینده بشر را بر اساس کردههای دیروز و امروزش رقم میزند.
تاریخ چیست؟ ولتر آن را مبارزه بشر برای فرهنگ و پیشرفت میداند، پیکاری که یکسره از ابتدا تا انتها با انسان بوده و خواهد بود. با این وصف، تاریخ مسیری است که بشر برای ارتقای وضعیت حیات جسمانی و روحانیاش پیموده و در آن با ناملایمات و دشواریها دست به گریبان شده. اما تکلیف ما در قبال آن چیست؟ اگر تاریخ را تمامیِ رخدادهای صورتگرفته (و صورتگیرنده) و گزارش رخدادهای مذکور در نظر بگیریم، آنگاه با دو گونه عینی (خود رخداد) و ذهنی (گزارش آن) سر و کار داریم.
به عبارت دیگر در کتاب اطلس ابر میخوانیم که وظیفه بشر در رابطه با تاریخ، مواجهه با رویدادها و ضبط و ثبت آنهاست، زیرا به گفته هگل در غیر این صورت دلیلی بر وقوع آنها نخواهیم داشت. بنابراین بشر برای حیات بخشیدن و زنده نگاه داشتن تقلاها و مبارزات خود در راه رسیدن به وضع دلخواهش، ناگزیر از ثبت و ضبط آنهاست و اینجاست که تاریخ نگاری سر برمیآورد. بدیهیست تاریخ نگاری، صرفا رویدادهای بزرگ و دندان گیری مثل فتوحات و قشونکشیها و اقوال و احوال بزرگان و دولتمردان را شامل نمیشود و اصولا هر چیزی که از احوالات هر روزگاری برجای مانده باشد به این جرگه تعلق دارد. این گونه است که یادداشتهای روزانه، نامههای شخصی، گزارشهای خبری و مصاحبات به مرور -و به شرط دور ماندن از گزند نابودی و تحریف- جنبهای تاریخنگارانه پیدا میکنند.
اگر کانت با روشنبینی تمام، هدفِ تاریخ را حکومتی کاملا عدالت و عقلانیت محور معرفی میکرد که آزادی لازم را برای به کمال رسیدن انسان تضمین میکند و با حکومتهای مشابه در صلح پایدار باقی میماند، اینجا در کتاب اطلس ابر (The Cloud Atlas) میچل نشان میدهد که تکرار موتیف استعمار، نسلکشی، زورگویی، بردهداری و استثمار در سرتاسر تاریخ، مانع از تحقق این هدف شده و نه تنها مانع از رسیدن او به کمال میشوند، بلکه زوال او را نیز رقم میزنند. از سویی میتوان موضوع روایت میچل در کتاب اطلس ابر را همان موضوع تاریخ فلسفیِ هگل دانست؛ یعنی خودشناسی و خودآگاهی (مرحله به مرحلهی) روحِ ملتها و اقوام از چیستی خود و وقوف بر این که اعمالشان دال بر چه است.
یک روز باشکوه، جهانی سراسر غارتگر خود را از پای در خواهد آورد. هر کس به فکر خویش خواهد بود تا جایی که دیگر کسی باقی نماند. خودپرستی روح هر کسی را زشت میکند؛ خودپرستیِ نوع بشر عامل انقراض آن است. از جهتی میتوان کتاب اطلس ابر را به لحاظ تاثیری که انسانهای در دورهها و مکانهای جغرافیایی مختلف بر هم میگذراند نیز در نظر گرفت. تاثیری دومینویی که خاطرهنویسیها، یا نامههای به ظاهر بیاهمیت افراد معمولی میتواند بر آیندگان بگذارد و میچل در این رمان جوری مهرههای خود را میچیند تا با چیرگی حرکتی رفت و برگشت (از گذشته به آینده و دوباره بازگشت به گذشته) را رقم بزند.
دیوید میچل (David Mitchell) متولد 1969 در انگلستان است و چند سالی را بعد از ازدواجش در ژاپن زندگی کرده. او به جز «اطلس ابر»، چهار رمان دیگر هم نوشته: «سایهنوشت»، «رویای شماره 9»، «قوی سیاهِ سبز»، «هزار خزان جیکوب دزوت». در مجموع دوبار به خاطر «رویای شماره 9» و «اطلس ابر» نامزد دریافت جایزه بوکر شده. در سال 2007 مجله تایم میچل را به عنوان یکی از صد چهره تاثیرگذار جهان معرفی کرد. در حال حاضر او در حال نوشتن رمان ششم خود است و همراه همسر و دو فرزندش در ایرلند زندگی میکند.
دیوید میچل در مورد ایده ساختار این رمان گفته که اولین بار وقتی «شبی از شبهای زمستان مسافری» ایتالو کالوینو و روایتهای نیمهتمام آن را خوانده با خود گفته اگر آینهای در انتهای این رمان قرار میگرفت و نیمه دوم آن از روایت انتهایی به ابتدایی بر میگشت، چه شکلی پیدا میکرد و به این ترتیب به شکل کنونی اطلس ابر رسیده. کتاب اطلس ابر برنده جایزه بهترین کتاب بریتانیا برای بهترین داستان ادبی شده است.
در بخشی از کتاب اطلس ابر میخوانیم:
«آن سوی دهکده سرخپوستان، در ساحلی متروک، به رد پاهای جدیدی برخوردم. از میان جلبکها و نارگیلهای دریاییِ گندیده و بامبوها، ردپاها مرا به صاحب خود رساندند. مردی سفید پوست، با پاچهها و آستینهای تا خورده، ریشی مرتب و یک کلاه خز فوقالعاده بزرگ. با چنان دقت و جدیتی با یک قاشق چایخوری مشغول کندن و الک کردن ماسه خاکستری بود که تا وقتی از فاصله ده یاردی به او سلام کردم متوجه حضورم نشد. این گونه بود که با جناب دکتر هنری گوس، جراحی از نجبای لندن آشنا شدم. ملیت او برایام تعجبآور نبود. چرا که هیچ آشیانه متروک یا جزیره دور افتادهای نیست که پای یک انگلیسی به آن نرسیده باشد، حتی نقاطی که روی هیچ نقشهای قابل مشاهده نباشند.
آیا جناب دکتر در این ساحل نکبتبار چیزی گم کرده بودند؟ آیا من میتوانستم کمکی به ایشان بکنم؟ دکتر گوس سرش را تکان داد و گره دستمالش را باز کرد و با غروری آشکار محتویات آن را نشان داد. «دندان، جناب، این جامهای مینایی، هدف جستجوی بنده هستند. در سالیان گذشته این کرانه روستایی محل سورچرانی آدمخواران بوده، بله، جایی که قویترها، ضعیفترها را میبلعیدند و دندانها را به بیرون تف میکردهاند، همان طور که جنابعالی یا بنده هسته گیلاس را تف میکنیم. اما این دندانهای آسیاب، حضرت آقا، تبدیل به طلا خواهد شد. چه طور؟ یک صنعتگر خیابان پیکادلی که برای نجیب زادگان دندان عاریهای میسازد مبلغ سخاوتمندانهای برای دندانهای انسان میپردازد. میدانید با یک چهارم پوند از این دندانها چه قدر عایدم میشود، قربان؟»
اعتراف کردم که نمیدانم.
فهرست مطالب
مقدمه
روزنوشتهای آدام اِوینگ از اقیانوس آرام جنوبی
نامههای زیدلگم
نیمه عمرها
مصایب شوم تیموتی کاوِندیش
اوریسونِ سانمی-451
گذر سلوشا و باقی اتفاقات
اوریسون سانمی-451
مصایب شوم تیموتی کاوندیش
نیمه عمرها
نامههای زیدلگم
خاطرات ادام اِوینگ از اقیانوس آرام
دیوید میچل