دانلود کتاب آبتین و هفت لوح زرین
|
عنوان فارسی: آبتین و هفت لوح زرین |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
رمان فانتزی که خواندن آن برای همه سنین توصیه می شود.
.
وقتی آبتین به طرف کوچه¬ای که پاتوق ولگرد¬ها بود می¬رفت، سیب قرمز گاز زده¬ای در دست داشت؛ با رسیدن به ابتدای کوچه، ردیفی از ولگرد¬ها با لباس¬های کثیف، در دو طرف کوچه نشسته بودند، ناگهان حرف عمه¬اش به یادش آمد: هرگز پایت را آنجا نگذار، ولی برای او فرقی نمی¬کرد که به حرف عمه یا شوهر عمه¬اش، گوش کند یا نه، چون او می¬رفت تا به پدر و مادرش برسد!
چند ثانیه¬ای به ته مانده¬ی سیب قرمز نگاه کرد، با تمام قدرت آن را به طرف جوی آبی که صد متر با او فاصله داشت پرتاب کرد، سیب روی هوا چرخ می¬خورد و با هر بار چرخشش، آن قسمتی را که آبتین گاز زده بود، پُر می¬گشت، تا این که وقتی به جوی آب رسید، یک سیب کامل بود! پیر¬زنی که چشم راستش کور بود و دماغ عقابی بزرگی داشت، آن را از درون آب برداشت و در سبدش کنار سایر سیب¬ها قرار داد.
در آن کوچه¬ی نیمه تاریک، عده¬ای از ولگرد¬ها سیگار می¬کشیدند و عده¬ای دیگر بین خواب و بیداری بودند. آبتین، از کنار پیر¬مرد ریش سفید طاسی که سر بَرّاقش منعکس کننده¬ی نور چراغ بالای سرش بود و کتاب چوب مقدّس را می¬خواند، عبور کرد. پیر¬مرد، کُت کهنه¬اش را از تنش در آورد و آن را کنارش گذاشت، برای آبتین دست تکان داد، اما او توجهی نکرد، پیر-مرد خندید، به دیواری که پر بود از آگهی¬های تبلیغاتی (از فیلم¬های هالیوود تا تبلیغات انواع نوشابه¬ها) تکیه داد، کتاب را کنارش گذاشت و سیگاری از جیب کُتش در آورد، با چوب باریک آبی، سیگارش را روشن کرد، پک عمیقی زد و دود غلیظی بیرون داد که روی هوا به شکل جمجمه¬ی انسان بود و آهسته محو شد.