دانلود کتاب داستانهای سنگالی-جلد اول / Contes et Legendes DU SENEGAL
|
عنوان فارسی: داستانهای سنگالی-جلد اول / Contes et Legendes DU SENEGAL |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
بصری ها شکارافکنان دلیر و توانایی هستند. از هزاران سال پیش بر صخره های بلند خانه ساخته اند و در دشت و دمن می دوند و با شیر و پلنگ پنچه در پنجه میافکنند.
مدت ها پیش یکی از این شکارافکنان در دشت به کایمان بزرگی برخورد و از دیدن او در آن جا بسیار به حیرت افتاد، زیرا رودخانه ی گامبی در ده کیلومتری آن جا روان است و آن دشتی است خشک و بی آب و گیاه و کایمانها نمی توانند در جاهای خشک زندگی کنند.
کایمان غرق گرد و خاک و خسته و فرسوده بود و اشک می ریخت و به حال مرگ افتاده بود. دل مرد شکارگر بر آن حیوان سترگ سوخت و از او پرسید: « بابا کایمان، تو این جا چه می کنی؟ چرا رودخانه را ترک گفته ای و به سرزمین کوبا ها و شیران آمده ای؟
کایمان، که نمی خواست اعتراف کند که حماقت کرده و سر در پی غزالی نهاده که او را بگیرد و بخورد، در جواب او گفت که فریب کسی را خورده که به او گفته در این دشت دریاچهی بزرگی است و اکنون که از پای در میآید لاشخوار بزرگ بر فراز سر او پرسه می زند و امیدوار است که او از تشنگی و گرسنگی بمیرد تا خود را به روی کالبد بی جانش بیندازد و به گفتهی خود چنین افزود: «برادر شکارگر، من میدانم که تو دشمن ما هستی، اما هر گاه مرا به رودخانه برسانی قول می دهم که هر وقت برای شکار اسب آبی و گاو وحشی کنار رودخانه بیایی من و خانواده ام کوچک ترین آزار و آسیبی به تو نرسانیم و بتوانی با خیال راحت شکار کنی!»