جزییات کتاب
دلوز معتقد است در تاریخ فلسفه غرب، پیوند بسیار مرموز و نهفته ای، اندیشه های لوکرسیوس، اسپنوزا، هیوم و نیچه را با هم مرتبط می سازد و آن چیزی نیست جز نقد مفهوم نفی، رشد و تکامل التذاذ، بیزاری از درون گرایی و تایید برون بودگی مناسبات و نیروها و بالاخره نفی سلطه. به نظر دلوز این فرزانگان همواره کوشیده اند تا در سایه روح نقاد خویش، نظام های کلیت خواه و خردزده را به چالش گیرند و همه آنها کوشیده اند تا فلسفه تباین، صیرورت و حیات را جانشین نظام های مومیایی شده عقلی کنند.وی در کتاب نیچه و فلسفه صریحأ اعلام کرد که«من بیش از هرچیز از هگل گرایی و دیالکتیک او بیزارم.»
«نیچه و فلسفه»ی دلوز، کتاب سختی است. ساده خوان نیست و از همه مهمتر این که با تمام پیش داشته های ما شوخی میکند. جسور است و گاهی این جسارت را به سر حد ممکن می رساند و حرف هایی می گوید که پیش خودمان بگوییم: «نه! این نمی تواند درست باشد! حتمن من بد برداشت کردم!..» اما این کتاب در نهایت روانی نوشته شده، گره ی زبانی در آن نیست و به غایت تهی از هر گونه پیچیده خوانی است، بار سنگین و منفعلانه را از تاریخ فلسفه به دوش نمی کشد و با این که کاری است با ارجاع و دلالت به آثار نیچه، اما حتا آشنایی با نیچه را هم نمی خواهد..
مشکل این کتاب در قلم و بیان و زبانش نیست، در پیچیدگی موضوعش هم نیست، در چرندگویی پست مدرن هم نیست چنانکه برخی می پندارند. مشکل این کتاب این است: آزاد ساختن تمام نیروهای خلاقه ای که تاکنون به نام فلسفه سرکوب شان کردیم! از افلاتون تا کانت، «ذهنیتی معذب» و «واکنشی» بنیان هر فلسفه بوده، ذهنیتی که «آرمان زهد و حقیقت خواهی» داشته اما، برای حرکتش به سمت حقیقت، هر چه بیشتر خود را ضعیف و اخته ساخته. فلسفه ای غوطه ور در عذاب وجدان، عذاب وجدان از حس، نیرو، آفرینش، هنر و حتا علم و کنش. همین شد که نهایت این فلسفه ورزی، ره به چرندیات نسبی گرایی برد که تنها نامش خود-زنی فلسفی است! خود-زنی هایی شبیه به معضل شی فی نفسه در کانت و یا آگاهی ناشاد هگل، خو زنی هایی شبیه تاختن سقراطِ سوفیستِ شاعر به شاعران و سوفیست ها، خود-زنی شبیه به آن عبارت معروف سقراط، که «زندگی یک مرض است...»
تمام کارهای قدرتمند او، از زایش تراژدی و تبارشناسی تا دجال، پیش درآمدهایی بود برای پرده ی نخستین فلسفه ی آینده؛ اما پایان ناگهانی حیات فکری او، این اجازه را نداد تا آن اتفاق اصلی را روی صحنه بیاورد..
«نیچه و فلسفه»ی دلوز، دومین اثری بود که او درباره ی نیچه نگاشت، کتابی حجیم تر، تخصصی تر، و سرشار از ارجاعات گوناگون به متن نیچه و تفاسیر مفهومی جذاب. اما این یک شرح معمولی نبود، می توان گفت که این کتاب، نظام مندترین بیان ممکن نیچه و مساله ی فلسفه و فلسفی اوست. اما حتا این هم تمام کار نیست، نیچه و فلسفه، پرده ی نخست از نمایش فلسفی بود که نیچه آهنگ نوشتن آن را داشت، اما نرسید تا آن را چنانکه باید بیاراید.
دلوز، قطعات گوناگون نیچه را، از زایش تراژدی و زرتشت تا نامه هایش، کنار هم چید، نه فقط برای یک کولاژ نهایی، که برای پرداخت یک میزانسن فلسفی برای پرده ی نخست نمایش فلسفه ی آینده... نمی شود گفت که اگر نیچه فرصت داشت، همانگونه که دلوز بازی را پی گرفت، کار را پیش می برد، اما نکته ی مهمی وجود دارد، و آن این که نیچه به گواه فلسفه و آثارش، برای خواننده ی خود بالاترین امکان تاویل را در نظر گرفت تا بازی و نمایش فلسفه ی آینده، تنها محدود به پرسپکتیو این آلمانی شورمند نباشد.
در این کتاب، نیچه لهجه ی فرانسوی دارد، به جای واگنر و گوته، کنار مالارمه و هگل و دیگران می نشیند و البته به شدت منظم و رساله وار سخن می گوید، اما هیچ کدام از این ها، نیچه بودن نیچه را نفی نکرده، بلکه جهان او را به غایت گسترده.
گاه گداری، سخنانی را از دلوز-نیچه در آن خواهیم شنید که هاضمه ی مفهومی ما را سخت می آزارَد، بازی ها و نقدهای عجیبی که به ویژه با مفاهیم ثابت متافیزیکی و علمی میشود: مثل بازی با ترمودینامیک، زیست شناسی، مقولات فلسفی کیفیت و کمیت و ....
اما این نباید خون ما را به جوش آورد و این گمان را بپروراند که پنداری نیچه-دلوز می خواهند دست آوردهای علمی را نفی کنند. موضوع به تمامه فلسفی است و کسی با میکروسکوب و لوله ی آزمایشگاه شما کاری ندارد! بحث اصلی بر سر این است که چگونه این مفاهیم به ظاهر علمی و در واقع متافیزیکی، بنیادهای یک فلسفه ی حیات را سرکوب می کنند و اتوریته ی خود را بیرون از آزمایشگاه بر فرهنگ بشری حک می کنند.
خواندن این اثر-با دو ترجمه ای که به فارسی شده:از عادل مشایخی و لیلا کوچک منش- مانند هر اثر «متفاوت» فلسفی دیگری ما را در ابتدا خواهد آزُرد، سپس با خود درگیر می کند و در نهایت، جهان مفهومی تازه ای به روی ما می گشاید که تا کنون امکان دیدن و دیدار آن را از خود گرفته بودیم. و باز مثل هر اثر «متفاوت» فکری، هیچ نیازی ندارد تا تنها تایید و تکرار شود و یا نفی و انکار، چه این که هیچ «تز»ی فرا روی ما نمی گزارد تا با آن خیال خود را راحت کنیم: این اثر، یک پروبلماتیک و پرسش نوین برای ما طرح خواهد کرد تا ضمن زیستن متفکرانه ی خود و گرفتن ژست های روشنفکرانه و آوانگارد، کمی هم دل نگران یک مساله و پرسش اساسی و تا به حال فراموش شده باشیم: پرسش زندگی، ارزش و آفرینش؛ پرسش هنر، خنده، آری گویی و گریز از بدوجدانی و آرمان زهد...
Summary by k_bahrami56
درباره نویسنده
ژیل دُلوز (به فرانسوی: Gilles Deleuze) (زادهٔ ۱۸ ژانویه ۱۹۲۵-درگذشتهٔ ۴ نوامبر ۱۹۹۵) فیلسوف فرانسوی است.