دانلود کتاب رویای یک مرد مضحک
|
عنوان فارسی: رویای یک مرد مضحک |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
من یک آدم مضحک هستم. البته الآن به من میگن دیوانه. اگه به اندازه قبل در نظر اوﻧﻬا مضحک نبودم، میشد گفت که به من ترفیع دادن. ولی الآن دیگه از این امر نمی رنجم، همشون برای من عزیزن حتی وقتی به من می خندن – و در واقع وقتی به من می خندن، بیشتر برا من عزیز می شن. منم می تونستم باهاشون بخندم – نه دقیقا به خودم، بلکه به خاطر علاقه ای که به اوﻧﻬا دارم، البته اگه وقتی بهشون نگاه می کنم اینقدر غمگین نشم. غمگین برا اینکه اوﻧﻬا حقیقتو نمی دونن و من می دونم. آه، چقدر سخته که تنها کسی باشی که حقیقت رو می دونه! ولی اوﻧﻬا نمی فهمن. نخیر، نمی فهمن. قبلنا، من احساس بدبختی می کردم، به خاطر اینکه مضحک به نظر می رسیدم. نه اینکه به نظر می رسیدم، بلکه واقعا مضحک بودم. من همیشه مضحک بودم، و اینو می دونستم، شاید، از لحظه ای که به دنیا اومدم. شاید از وقتی که هفت سالم بود می دونستم که مضحکم. بعدش رفتم مدرسه، تو دانشگاه درس خوندم، و آیا می دونین، هر چی بیشتر یاد می گرفتم، بهتر می فهمیدم که مضحکم. طوری که سرآخر هر چی بیشتر تو تمام علومی که در دانشگاه یاد گرفتم، عمیق می شدم، به این نتیجه می رسیدم که این علوم فقط به این خاطر وجود دارن که به من ثابت کنن مضحکم. در مورد زندگی هم قضیه عینهو مثل علم و دانش بود. سال به سال، آگاهی من نسبت به مضحک بودنم در رابطه با آدم ها، رشد کرده و قوی تر می شد. همه همیشه به من می خندیدن. ولی هیچ کدوم از اوﻧﻬا نمی دونست یا حدس نمی زد که اگه یه نفر تو دنیا وجود داشته باشه که بهتر از بقیه بدونه من مضحکم، اون یه نفر خودم هستم ...