دانلود کتاب آشتی با مرگ (مرگ بخشی از زندگی و یکی از حقایق آن است)
|
عنوان فارسی: آشتی با مرگ (مرگ بخشی از زندگی و یکی از حقایق آن است) |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
بخش هایی از کتاب آشتی با مرگ کاش می توانستم به مردم بگویم که مردن از سرطان چقدر خوب است. این کلمات حیرت آور را اخیراً از زنی شنیدم که چند روز بعد در آرامش(از تولد تا آرامش) تمام جان به جان آفرین تسلیم کرد. او هرگز “دکتر کوبلر راس” را ندید اما تردیدی ندارم که اگر او بیمار بیمارستان بیلینگز می بود ، از اینکه می توانست در سمینار دکتر راس دربارۀ مرگ حرف بزند و از ترس دور از منطق پزشک و کشیش و بیمار سخن به میان آورد چقدر خوشحال می شد ؛ نه اینکه ترس از مرگ کاملا غیرمنطقی است. ما بعد از مرگ می ترسیم، چشم پوشیدن از همه چیزهایی که دوست داریم باید دردناک باشد و از آنجائی که مرگ ما، اسباب اندوه دیگران می شود، طبیعی است که به خاطر آنها اندوهگین باشیم. اگر بخواهيم به طور كامل و دقيق سخن بگوييم، ما قادر نيستيم از مرگ تجربه مستقيم داشته باشيم، خواه مرگ خودمان باشد و خواه مرگ ديگران. از دست رفتن آگاهي و شعور يكي از نشانه هاي مرگ در انسان است، هر چند كه در بعضي موارد شعور خود را از دست مي دهيم ولي نمي ميريم (نظير حالت احتضار و اغماء) حتي كساني كه حالات اغماي طولاني را تجربه كرده اند آنها در مدت اغماء مرده به نظر مي رسيدند ولي نمي توانند چيزي درباره مرگ به ما بگويند به اين دليل ساده كه آنها نمرده بودند. برخي مولفان معتقدند كه عارفانه نزديك ترين مقايسه و شباهت را با تجربه مرگ دارد. تجربه ما از مرگ فقط مي تواند غير مستقيم باشد. يعني با تماشای صحنه مرگ يك شخص ديگر است كه انسان به طور عادی آگاه مي شود كه همه مي ميرند و نتيجه گيري مي كند كه او نيز بايد بميرد. بنابر گفته هاي ديگر ما فقط مي توانيم تجربه هاي عادي خود را به ديگران انتقال دهيم و تجربه هاي عميق زندگي، به لحاظ ذات و ماهيت شان، غير قابل انتقال هستند. چون تجربه مرگ معمولا از مشاهده مرگ ديگران به دست مي آيد صرف نظر از ميزان خويشاوندی و دوری يك فرد مرده با ما- لذا پديد آورنده يك تجربه روانشناسی اصيل نخواهد بود.