دانلود کتاب حماسه و محبت در ادبیات شفاهی آذربایجان
|
عنوان فارسی: حماسه و محبت در ادبیات شفاهی آذربایجان |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
رمز جاودانگي فرهنگ مردم در جوهرهي ناب تعقل و تخيلي است كه آباء هر اقليمي با ذوق و زيبائي آميخته و تصويرگر صادق روزها و هستيهاي ديريني شده كه خنكا و زلاليهاي حكمت اعصار را به بستر پرخروش انديشه و هنر جاري ساخته است.
در اين ميان جلوه و تلألؤ ادبيات شفاهي با رنگينكماني از قصه و متل و ديگر گونههاي فولكلوريك، آنچنان با حس و درك هنري و زيباشناسي عجين گشته است كه در قلههاي خلاقيت ادبي، آفتابي بي غروب را ميماند كه در روشنگري آمال و آلام انساني ژرفاي قرون را نيز ميپويد. مردم آذربايجان نيز، ميراثدار كهكشاني از ستارههاي ديرسال فرهنگ درخشاني است كه با عبور از تلاطمهاي غبارين ادوار تاريخي، آويزهي سينهها گرديده است و شوق فرداهايي را دارد كه نسل امروز، با ثبت و ضبط چشماندازهاي سحرانگيز آن، آيندگان را نيز مجال تماشايي فراهم آورد.
قصهها و مثلها، داستانها و اسطورهها هر كدام حديث خود را دارند در اين ديار. قصهها گرميبخش محفل نوباوگان است در خلوت انس مادربزرگها و پدر بزرگها و حكايتگر مضاميني چون رنج و تلاش، عزت و شرف، اقبال و طالع، فقر و غنا و بالاخره باروري و مرگ.
در قصهها و افسانهها جانوران به سخن درميآيند و جمادات، هيبتي زنده و انساني مييابند و سحر و جادو، و ديو و هيولا بادبانهاي برافراشتهاي ميشوند تا زورق هاي طلايي خيال را به ماوراء آب و خاك پيوند زنند.
«يكي بود و يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود» آغاز قصههاست و فرجام آنها شيرين، همچون سه سيبي كه در بيشتر قصهها، از آسمان فرو ميافتد و آن كه ميگويد و آنها كه ميشنوند هر كدام به تساوي سهمي ميبرند.
متلها گونهاي ديگر از قصه هستند با اين تفاوت كه موزوناند و بيآغاز و پاياني مشخص و مملو ازتصاويري رنگ و وارنگ كه سريع و پرشتاب در حافظهي كودكان به بار مينشيند و به شناختي غريزي، از ذوق و زيبايي منتهي ميشود.
داستانها اما، از قصهها و مثلها متمايز ميشوند و در ادبيات شفاهي اين خطه، ويژگيها و تعاريف خاص خود را ميپذيرند. داستانها بر خلاف راستاي قصهها كه هميشه خانگي و كوتاهند و منثورند و كودكانه، از اين ويژگي ممتاز برخوردارند كه بزرگانهاند و منظوم و منثور و بيشتر از زبان «عاشيق»ها كه نوازندگان و خوانندگان محلي هستند نقل ميكردند. بيان ماجرا شيوهي نثر دارد و حديث دل، از طريق شعر و نثر است و آميخته با نغمههاي ساز عاشيقها كه در شاديها، جشنهاي عروسي و قهوهخانهها، طنيني پرشور دارد.
آفرينشهاي بديع خنياگران خلق، اين عاشيقهاي سرگشته و پر راز و رمز خطهي آتشها اعجاز ساز و كلام است با مضموني از عشق و رزم كه با تقدير ايل و تبار گره خورده و ترنمگر حسرتها، آرزوها، دلتنگيها و شاديها شده است. بدينسان است كه عاشيقهاي شوريدهي قوم، با ساز و سخن خود به ميراثداري فرهنگي برخاستهاند كه نداي پر طنين و نواي دلنواز آن هنوز هم مشتاقان را گرد هم ميآورد و داستانهاي بسياري را كه با شعر و نثر و آواي ساز توأم ميشود، در سينهي نسلي كه به فرداها راه دارد به وديعه مينهند.
داستانهاي عاشيقي آذربايجان، بر دو گونهي حماسي و غنايياند و برخلاف داستانهاي حماسي كه ترنمگر ستيزها و دليريها در سياهيهاي تاريخ ميباشند، داستانهاي بزمي و غنايي كه اصطلاحاً داستانهاي محبت ناميده ميشوند بازگوگر امنيت و رفاه در دورههاي تاريخي معيني هستند كه انسانها، شهپر خيال را رها ميكردند و با ساز و نواي عاشيقها، به سوي دنيايي ميتاختند رؤيا گونه كه در آن مهر و عاطفه با ارزشهاي نيك انساني در ميآميخت و اگر هم شرارتي ميبود درنهايت، غلبه و ظفر از آن پاكيها بود.