دانلود کتاب روزگار سپری شده مردم سالخورده: جلد دوم
|
عنوان فارسی: روزگار سپری شده مردم سالخورده: جلد دوم |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
این کتاب که در ادامه جلد اول آن نوشته شده است. خواندن این کتاب مثل دیدن یک سریال با فیلمنامه قوی بود و البته کارگزدانی به عهده ذهن خواننده. نمیدونم در جلد اول چند شخصیت وجود داشت، اما هیچکدوم نه بیش از حد توصیف شدن نه کم تر از اندازه نیاز. توالی اتفاقات هرچقدر هم پراکنده و شناور در زمان، اما نه تنها آزار دهنده نبود بلکه کاملا سیال و جذاب هم بود. به نظرم اگر زبان پارسی از شاهنامه قوت میگیره، از قلم اساتید معاصر مثل محمود خان دولت آبادی وام میگیره و زنده میمونه .
اگرچه رمان در جامعه ی ما چیزی حدود دویست سال دیر به دنیا آمده، در تاریخ صد ساله ی رمان فارسی، کلیدر هم چیزی حدود پنجاه سال دیر به دنیا آمده است. این رمان به دوران داستان های بلند عیاری تعلق دارد، که در سرتاسر آن نه از کثرت گرایی رمان معاصر جهان خبری هست و نه از روایت های مدرن قصه گویی. یک حکایت دراز از یک سلسله وقایعی وصفی و نقلی که تلاش شده به زبانی زیبا روایت شود که اگر در حجم “جای خالی سلوج” بود، که به گمان من تنها رمان خواندنی دولت آبادی ست، از بسیاری جهات پذیرفتنی تر از حجم فعلی می توانست باشد.
محمود دولت آبادی به طیف چپ نویسندگان معاصر ما تعلق دارد که مفتون “اجتماعی” نویسی و ادبیات “مردمی” بوده اند. از سوی دیگر تقریبن همه ی نویسندگان طیف چپ ما در سال هایی نوشتن را آغاز کرده اند، یا در مراحل اول نویسندگی خود بوده اند که فلسفه ی سارتر در مورد “تعهد ادبیات” در جامعه ی ادبی ما علاقمندان بسیار داشت و کسانی چون آل احمد در هژمونی این عقیده، سخت موثر بودند. از همین رو این نویسندگان همه جا یک چشم به نویسندگان دوران شوروی نظیر “شولوخوف” و “گورکی” داشته اند و با چشمی دیگر به نمونه های غربی نویسنده ی چپ نظیر “رومن رولان” نظر داشته اند. تقریبن تمامی رمان های چند جلدی ما به این طیف نویسندگان نظیر احمد محمود (مدار صفر درجه)، علی اشرف درویشیان (سال های ابری) و محمود دولت آبادی (کلیدر) تعلق دارد که سرمشقشان “دن آرام”، یعنی روایتی حماسی از قهرمانی ملی میهنی بوده است. اما از آنجا که این نویسندگان بر خلاف همتایان روسی خود، با نظام حاکم در جامعه هیچ گونه توافق و تعاملی نداشته اند، هم چنین به دلیل سانسور و ممنوعیت و حرمت روایت میهنی، بیشتر به جنبه های مردمی آثارشان پرداخته اند و از سرمشق هایی چون “ژان کریستف” و “جان شیفته” بهره گرفته اند. به احتمالی دولت آبادی پس از نقدهایی که بر کلیدر و برخی آثار دیگرش نوشته شد، تلاش کرد تا در اثر بلند بعدی ش “روزگار سپری شده …” نیم نگاهی به “زمان از دست رفته”ی “مارسل پروست” داشته باشد و تلاش کند از تکنیک های رمان استفاده کند!
باید گفت که تمامی آثار بلند دولت آبادی از یک پلات خوب، شخصیت های بجا و فکری تازه و بکر بهره مندند، اشکال او و بسیاری از نویسندگان دیگر ما در کمبود و نقص تکنیک رمان است. شاید علت اصلی این باشد که اکثریت قاطع نویسندگان ما از ندانستن یک زبان خارجی در حد مطالعه ی مستقیم رمان ها و داستان ها و نقدها و نظریه ها رنج می برند و اغلب متکی به ترجمه ی این آثار به فارسی اند. عیب بزرگ این مساله سوای کمبود مترجم خوب و ناچیز بودن ترجمه هایی در زمینه ی نقد و نظر ادبی، یکی هم آن است که همان ترجمه ها هم اغلب سه چهار دهه از تالیف اثر اصلی دیرتر به فارسی برگردانده شده اند. این بی خبری از ادبیات روز جهان یکی از علل کمبودهایی ست که در رمان و داستان کوتاه معاصر ما به چشم می خورد. به گمان من دولت آبادی در آثار کم حجم اولیه اش هم تکنیک بهتری دارد و هم صادق تر است. آنجا که هنوز به شهرت نرسیده و دغدغه اش داستان و خط و ربط و شخصیت و فضای قصه است، اثارش صمیمی و دلنشین تر بنظر می رسند.