دانلود کتاب عطش
|
عنوان فارسی: عطش |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
زبان، تصویر و شعر در شعر خسته و... از علیرضا ذیحق
اين شعر به صرف نوع زبان، رواني تصوير و جدا شدنش از زبان خطابي كه بيشتر مورد استفاده شاعر است، شعر خوبي است باحسي شخصي، صميمي و تصاويري زنده، كه قابليت ديده شدن را هم براي شعر به وجود ميآورد و از تصاوير خطي فاصله ميگيرد و هم مخاطب را در دريافتهاي خود شريك ميكند. تصاويري كه براي بازي ذهن ، شاعر جايي باز ميكند تا خواننده در اين دريافت سهيم شده و به باور خود برسد. در شعرهايي كه از اين شاعر خواندهام دو نكته جالب وجود دارد، وقتي شاعر به خود نزديك ميشود شعر داراي بافتي ساده و شعرگونه ميشود، گويي شاعر هم به خود، هم به شعر و تصاويري كه ميسازد و هماهنگي با آنان اعتماد كرده و در بستر شعر، خود نيز به حركت تن ميدهد و ديگر زماني است كه شاعر به شعر وارد نميشود، تصاوير را ارزيابي كرده و سپس بعضيها را در شعر قرار ميدهد. مانند شعر" سربازان جمعه و يا پاره پاره"
در شعر پاره پاره اين زبان و تصوير را داريم:
با ما كه اما نبضي بود و رگي بي تاب/ و گوشهاي بي حفاظ/ به قدر نيل پري نيز/ لايي و جايي نبود/....
هر چند دراين شعر شاعر در آخر شعر، تن به رهايي از تصاوير تمثيلي وزبان نه چندان ملموس ميدهد اما پايان خوب شعر نميتواند تمام سنگيني بند و بستهاي زبان و تصاويرش را خيلي نجات دهد و حركت و سازهي فضاي حسي شاعر را به تمام پيكرهي شعر منتقل كند:
كج شدم و مج/ راه نبود/ چاله بود چانهام/ با سرخياش/ شايد هم بهاري پاره پاره/رو بومي خزان زده/
شاعر در سطرهاي پاياني در شعر حضور واقعي دارد و دريافت حسي خود را بي پرده نشان ميدهد.
و اين اتفاقي است كه در هيچ قسمت از شعر ‹ ميراثي در ديس› نميافتد. تقديمي با تمام بار تصوير، حس؛ زبان و تمثيل داستانگونهي قهرمان سازي كه چندين دهه است در ساخت و ساز شعر معاصر راه يافته است. و شايد بتوان گفت چه در آغاز و چه در ادامهي راه تا امروز چيزي نداشت و چيزي برايش نماندهاست و نقاط اتصالش به شدت از كار افتادهاست....