دانلود کتاب شاه اسماعیل داستانی
by علیرضا ذیحق
|
عنوان فارسی: شاه اسماعیل داستانی |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
حيدرشاه كه مردي از تبار شيخ صفي بود و قلمرو حكومتش در قندهار گسترده بود در راز و نيازش با درگه حق ، از درد بي اولادي مي نالد و در اين اثنا درويشي قصيده گويان رد مي شود و حيدرشاه او را به قصر مي خواند . درد دل با او باز مي گويد و از درويش وعده اي مي شنود كه بايد درب گنجينه ها به روي فقيران بگشايد كه شايد با خرسندي آنان ، سمند بخت با او يار شود . او نيز خزاين و غنايم هر چه داشت به نذر و نياز بخشش می كند و روزي آن رفته چنانچه وعده اش بود باز مي آيد .
درويش سيبي مي آورد و خوردن اين سيب سبب ساز ولادتي مي گردد كه نامش را شاه اسماعيل مي نهند . نور چشم پدر را تا هفده سالگي درس و كمالات مي آموزند و بيرون از قصر راه نمي دهند. از چشم حسودش نگه مي دارند وا ما شاهزاده، دلتنگ از چنین حصار وبارویی که آزادی اش را محدود کرده است نامه ای به پدر می نویسد و خواهان آموزش فنونات جنگي و شكار مي گردد و فراخي تنگنايي كه به خفقانش كشيده است ، سواركاري و شمشيربازي مي آموزد و روزي اذن شكار مي گيرد و با درباريان و حشم و خدم ، راهي شكارگاه مي شوند. هرچه مي گردند شكاري نمي يابند و مأيوس و نااميد براي آخرين بار ، با دوربين اش نگاهي به دور دستها مي اندازد و در دشتهاي دور گوزني مي بيند با طوقي به گردن. راهي مي شوند و قشون، گوزن را به محاصره مي اندازد. اما گوزن از زير پاي شاه اسماعيل در مي رود و اين به غرورش برخورده و يكه و تنها گوزن را دنبال مي كند ...