دانلود کتاب خوراک ذهن چیست
|
عنوان فارسی: خوراک ذهن چیست |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
خوراکی های ذهن
قبل از اینکه ببنیم چه ورودی هایی را به صورت مستقیم وارد ذهن خود میکنیم باید با ورودی هایی که به صورت غیر مستقیم وارد ذهنمان میکنیم آشنا شویم.
ما وقتی داریم به شخصی پیامک میدهیم نیز در حال وارد کردن ورودی و اطلاعات به ذهن خود هستیم.
تصور کنید شما دارید در پیامک با لحنی تند و خشن با شخصی صحبت میکنید، همانطور که جملات را تایپ و آماده ارسال میکنید این جملات در ذهن شما مرور میشود و انگار شخصی این صحبتها را در مورد شما انجام داده است.
درست است که مستقیما حرفی به شما زده نمیشود و تازه شما دارید شخص دیگری را مورد خطاب قرار میدهید اما قسمت بد ماجرا اینجاست که شما هم هر قدر شخصی را مورد آزار قرار دهید خودتان آزار میبینید
پس باید مدریت ذهن را در زمانی که به صورت غیر مستقیم اطلاعات و ورودی هایی را به آن میدهید به عهده داشته باشید
خوراکی غیر مستقیم هم مضر و مفید دارد
مثلاً یک نمونه خوراکی غیر مستقیم مضر این است که برخی فیلم های سینمایی را ببینیم
این فیلمها با تاثیر روی ناخودآگاه ما و به صورت غیر مستقیم مفاهیم را به ما تلقین میکنند
برای نمونه در بیشتر فیلمها مشاهده میکنیم که افراد ثروتمند را انسان هایی دلمرده و بی دین نشان میدهد و در مقابل تمامی افراد فقیر و ضعیف را افرادی نمازخوان و دیدن دار به تصویر میکشند.
حال آن که خود من افراد ثروتمند بسیاری را میشناسم که اعتقادات محکمی دارند و نمیتوان حجم کار های خیر و درست آنها را شمرد.
و اما خوراکی غیر مستقیم مفید چه مثالی دارد وقتی شما یک پیام تبریک تولد را برای شخصی ارسال میکنید علاوه بر این که به او حس خوشحالی و مهم بودن میدهید خودتان هم احساس خوبی پیدا میکنید انگار که یکی تولد خودتان را تبریک گفته است اگر باور ندارید هم اکنون یک متن تشکر برای یکی از دوستان قدیمی خود آماده کنید و برایش ارسال کنید
بهترین خوراک ذهنی چیست و چگونه میتوان آن را تهیه کرد؟
همانطور که بدن ما از انواع ترکیبات غذایی استفاده میکند و نیاز به غذا دارد، فکر و ذهن نیز مواد مصرفی خود را احتیاج دارد با این تفاوت که خوراک ذهن محصولی بستهبندیشده نیست که در هر فروشگاهی بتوان آن را تهیه کرد محیط پیرامون ما خوراک ذهنی ماست.
در این محیط انواع و اقسام غذاهای مفید و مضر برای ذهن یافت میشود درست همانطور که خوراکهای جسمی میتوانند سالم یا ناسالم باشند.
درواقع این غذای ورودی ذهنی است که نگرشها، رفتارها و عادتهای ما را تعیین میکند؛
مانند بدن که ظاهرش نمایانگر نوع تغذیه آن است ذهن نیز همواره دادههای دریافتی از محیط خود را منعکس میکند.
باید قبول کنیم که انسانها زاییده و محصول محیط پیرامونشان هستند.
مثلاً اگر شما در کشور دیگری - بهجز کشور فعلی محل تولدتان - متولد شده بودید قطعاً نوع رفتار، زندگی، خوراک و تفکرتان با آنچه اکنون هستید تفاوت داشت.
با این مقدار حجم تأثیرگذاری، آیا نمیتوان اثبات کرد که معاشرت با افراد سطح پایین و مبتذل، افکار و رفتارمان را سخیف میکند؟
آیا نشستوبرخاست با انسانهای منفی نگر، ما را تبدیل به آدمی کج بین و منفیباف نمیکند؟
برعکس، آیا همنشینی با اشخاص بلندپرواز، بزرگمنش و فرهیخته، از ما انسانی خوشفکر و موفق نمیسازد؟
بیخود نیست که همهٔ کارشناسان و روانشناسان بر این نظریه، اشتراک دارند که:
«موقعیت امروز هر کس به مقدار زیادی نتیجهٔ محیط روانیِ اجتماعی است که درون آن رشد کرده و موقعیت آیندهٔ افراد نیز به محیط آیندهٔ آنها وابسته است.»
چشمانداز خود را در آینده مرور کنیم ببینیم در پنج سال آینده قرار است در چه نقطهای قرار داشته باشیم و آیا روشهایی که تاکنون بهکاربردهایم ما را در پنج سال آینده به نقطهٔ هدف میرساند؟
شما چه خوراکیهایی به ذهنتان میدهید؟
انسانها را در انتخاب رژیم غذایی و موضعگیری آنها در مورد مواد غذایی میتوان حداقل به ده گروه تقسیم کرد:
گروه اول - همه چیز خوارها: اساساً هر چیزی که قابلیت قرار گرفتن در ظرف داشته باشد یا حتی قابلیت جمع شدن در مشت، توسط این افراد خورده میشود.
گروه دوم - هیچ چیز نخورها: اینها در بخشهای خاصی از دنیا مستقر هستند و به مسلک های خاصی وابستگی دارند. فکر میکنند شکم خالی و زجر کشیدن و ریاضت میتواند موجب رشد و تعالی شود.
گروه سوم- مدرن خوارها: کافی است به آنها بگویی این دارو یک ماه است که برای رفع افسردگی وارد بازار شده یا این مکمل غذایی همین دیروز اختراع شده. میخورند و لذت میبرند.
گروه چهارم- سنتی خوارها: وقتی غذا میخورند برایت توضیح میدهند که این غذا قرنهاست به همین شکل خورده میشود و سنتیترین و سالمترین غذای موجود است.
گروه پنجم- غربی خورها / شرقی خورها: اگر بگویی ماکارونی. میگوید میل ندارد. اما اگر بگویی اسپاگتی میگوید: عاشقش هستم. یا اینکه به او میگویم: گولاش یک غذای محلی آلمانی - اتریشی است. چپ چپ نگاه میکند. میگویم: همان آبگوشت خودمان است. به سمت ظرف حمله میکند.
گروه ششم - مخلوط خورها: اصل لذت خوردن برای او این است که به آشپزخانه برود. هر چه در یخچال و کابینت هست بردارد و قاطی کند و یک اسم عجیب هم روی آن بگذارد و بخورد و به خورد تو بدهد!
گروه هفتم - مقلدها: میگویند فلان شخصیت، هر روز صبح با صبحانهاش فلان ماده یا فلان غذا را میخورده. یا چون فلانی پزشک است و این را میخورد، ما هم همان را میخوریم.
گروه هشتم - مادرها: بله. اشتباه نشده! مادرها هم یک گروه تغذیهای هستند. مادرها به جای بچهها در مورد غذای آنها تصمیم میگیرند و معتقدند که آنچه میگویند «سلیقه آنها» نیست بلکه «صلاح تو» است.
گروه نهم - گرسنه گراها: خودشان غذاهای خاصی را نمیخورند و اگر تو را هم در حال خوردن آن غذاها ببینند بدون اینکه با تو حرف بزنند، غذا را از پیش چشم تو برمیدارند.
گروه دهم - غذاخورهای خیابانی: در خانه اگر کباب هم بخورد شاکی است. بیرون اما، فلافل را مانند غذای بهشتی، با لذت تناول میکنند و تا روزها پس از آن، در خانه از طعم لذیذ فلافل میگوید که اگر نخورده باشی، فکر میکنی اگر فلافل نخورده بمیری، ناکام ماندهای!