دانلود کتاب The Battle for Home: The Vision of a Young Architect in Syria
by Marwa Al-Sabouni
|
عنوان فارسی: نبرد برای خانه: چشم انداز یک معمار جوان در سوریه |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
همه در سوریه جنگ خود را گذرانده اند. هر روز مردم برای زندگی خود جنگیده اند، هر روز خواستار زنده ماندن بوده اند، اما فقط بدن ها نیستند که رنج می برند. روح ها نیز این نبردها را می گذرانند و هزار بار در انتظار می میرند تا خسته شوند و روزی دیگر روبرو شوند. صدها هزار مورد از این نبردهای طاقت فرسا انجام شده و هنوز هم در جریان است، زیرا وقتی طبل های جنگ مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، هیچ کس نمی تواند از صدا نجات یابد. اما نبردها مدتها قبل از زدن اولین طبل آغاز شده بود. جنگ واقعی اغلب پس از یک سری جنگ های پنهان جزئی رخ می دهد. این جنگ های جزئی- اگرچه آنها کمتر خونین و مخرب در نظر گرفته می شوند - اما این مخالفت ها با مقامات سودجو است. این پاسخ ها به شرایط غیر قابل تحمل زندگی - هنوز تلخ است، زیرا در سکوت و تنهایی رنج می برند: هیچ روزنامه ای در مورد آنها نمی نویسد، هیچ کانال تلویزیونی به آنها علاقه نشان نمی دهد و هیچ سازمانی آمادگی برای کمک به آنها را ارائه نمی دهد.
مردم سعی می کنند یک به یک با این جنگ های جزئی مبارزه کنند ، اما بیشتر آنها را از دست می دهند تا زمانی که جنگ "واقعی" با تمام قدرت آغاز شود. نکته عجیب این است که اکثر مردم - از جمله کسانی که در تمام مدت جنگ می کردند - هنوز تعجب می کنند، گویی که جنگ آنها را غافلگیر کرده است.
قوانین جهان از این جنگ سوریه مستثنی نبوده است، زمانی که بیماری های اجتماعی در کوچه ها و پشت بام ها مستقر شد، شعله ور شد. ویروسهای شرور طمع، فساد، عدم صداقت و جهل به سیستم ایمنی جوامع نفوذ کرده و شاهراههای روشنی را برای هر نوع شکنجه قابل تصور - و گاه غیرقابل تصور - روشن ساخته است. بنابراین چهار سال یا بیشتر در این کشور بوده است.
س legitimateال مشروع "چرا این اتفاق افتاد" انواع پاسخ های بلاغی را دریافت کرده و انواع اختلافات را برانگیخته است. ما شاهد سرزنش متقابل توسط دو طرف بوده ایم که گویی انگار در صحنه یک مسابقه خونین فوتبال وارد شده اند، متوجه می شوند که هر بازیکن به تنهایی یک تیم است و هیچ کس بیشتر از توپ رنج نمی برد.
چرا این اتفاق افتاد؟ ما در صفحات این کتاب به پاسخ ها خواهیم پرداخت. بسیاری از مردم به راحتی آرزو می کنند همه چیز "به همان شکل قبلی برگردد". من این عبارت را بارها و بارها ، از افراد بسیار مختلف شنیده ام و هر بار که آن را می شنوم ، فکر می کنم چرا کسی از یک روند تغییر گسترده حمایت می کند ، پس به سادگی - و خیلی دیر از روز - از پیامدهای مخرب پشیمان می شود و می خواهد چیزهایی که باید به همان شکل قبلی برگردند! حتی اگر فرد شخصاً درگیر روند تغییر نبوده است، چرا او می خواهد همه چیز مثل گذشته باشد: چرا که آرزوی بهتر ندارید، چرا به وضعیت بی ثباتی که از ابتدا ما را به اینجا رسانده است، رضایت می دهید ؟ این احساس به من دست می دهد که ما از همه آنچه اتفاق افتاده هیچ درسی نگرفته ایم. که ما هرگز در مورد چیزی تأمل نکرده ایم ، یا سعی در بیان علت و معلول داشته ایم.