دانلود کتاب A Confederacy of Dunces
by John Kennedy Toole
|
عنوان فارسی: اتحادیه ابلهان |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
کتاب اتحادیه ابلهان یکی از مشهورترین و پرفروشترین کتابهای داستانی در آمریکاست. جان کندی تول در این کتاب به نقد مخاطرات اجتماعی و رفتارهای فردی میپردازد. رمان اتحادیه ابلهان در سال ۱۹۸۰ میلادی و ۱۱ سال پس از خودکشی نویسنده منتشر شد و توانست جایزه ادبی پولیتزر را در نبود نویسندهاش از آنِ خود کند. کندی تول تنها ۳۲ سال عمر کرد. او در سال ۱۹۳۷ در نیواورلئان به دنیا آمد، در ۱۷ سالگی بورسه دانشگاه تولن شد و در ۲۲ سالگی به مقام استادی کال هانتر نیویورک رسید، او جوانترین استادی بود که در این کالج ادبیات انگلیسی، تدریس کرده بود. او در سال ۱۹۵۹ زمانی که برای خدمت سربازی به پورتوریکو رفته بود، ماشین تحریر دوستش را قرض گرفت و نوشتن رمان اتحادیه ابلهان را شروع کرد. پس از بازگشت به آمریکا، او رمان را بارها برای ناشران گوناگون فرستاد، اما هیچ یک حاضر به چاپ آن نشدند. سرانجام نویسنده آنقدر برای انتشار این اثر به این در و آن در زد و جواب منفی شنید که در غم این ناکامی بزرگ در ۳۲ سالگی خودکشی کرد و به زندگی خود خاتمه داد. مادرش یازده سال در پی انتشار این اثر بود تا سرانجام دانشگاه لوییزیانا کتاب را منتشر کرد. کتاب به محض انتشار غوغایی به پا کرد و همان سال (۱۹۸۱) جایزه پولیتزر را ربود و پس از آن تبدیل به رمان پرفروش آمریکا شد. اتحادیهٔ ابلهان در حقیقت ناشرانی بودند که با نپذیرفتن کتاب، دنیا را از آثاربعدی، یکی از بااستعدادترین نویسندگان ادبیات محروم کردند.
براساس نظرسنجی مجله تایم از نویسندگان آمریکایی در سال ۲۰۰۵، رمان اتحادیه ابلهان یکی از کتابهای برتر ادبی امریکا در ۲۵ سال اخیر است و در کنار آثار نویسندگان برجستهای مثل تونی موریسون، جان آپدایک، کورمک مککارتی و فیلیپ راث قرار دارد.
اتحادیه ابلهان درحقیقت داستان در هم تنیده حماقت های انسانی است که جان کندی تول آن را در قالب طنزی سیاه نوشته است. شخصیت اصلی کتاب اتحادیه ابلهان، یک جوان چاق، بیمار و در عین حال آرمانگرا و تحصیلکرده فوق العاده باسواد است که در رشته ادبیات قرون وسطی تحصیلات خود را تمام کرده است. او کاری به جز خوردن و خوابیدن و نوشتن اراجیفی که تصور میکند دنیا را تغییر میدهد ، ندارد . در این مسیر او تنها یک یاور دارد : دختری که زمانی هم دانشگاهیاش بوده و عقایدی به رادیکالی او دارد ، این دختر در پی نجات ایگنیشس برمیآید و نامههای این دو به هم خواندنی هستند.
این کتاب را پیمان خاکسار ترجمه و نشرچشمه آن را منتشر کرده است.
برخی از جملات جالب کتاب
«نه، من با گربه بازی نمیکردم . من فقط گربه رو برداشتم تا کمی نازونوازشش کنم. گربۀ گلباقالی بسیار ملوسی بود . بهش یک هاتداگ تعارف کردم ولی از خوردنش امتناع کرد . حیوانی بود باسلیقه و نجیب»
«وقتی نابغهای در دنیا پیدا میشود میتوانید او را از این نشانه بشناسید؛ تمام ابلهان علیهاش متحد میشوند.» (جانتن سویفت - مقدمه کتاب)
«ایگنیشس به عنوان متخصص فرهنگ و هنر قرون وسطا به روتا فورتانا اعتقاد داشت، یکی از آن مفاهیم اصلی کتاب تسلای فلسفه، اثری فلسفی که تفکر قرون وسطا بر پایهی آن بنا شده بود.»
«میشود گفت من همیشه با نژاد سیاه احساس خویشاوندی داشتهام چون موقعیتشان درست شبیه من است؛ هردوی ما در جامعه امریکا غیر خودی هستیم، هرچند که تبعید من خود خواسته است.»
«چیزی نگذشت که رفتار وحشیانهی میرنا تمام حضار ضیافت را فراری داد و ما با قهوهای سرد و کلمات داغ تنها ماندیم.»
«عالی نیست؟ من دو کلاس بیشتر سواد ندارم. ننهم بیرون رخت چرکای ملت رو میشست و کسی هم راجع به مدرسه حرف نمیزد. تمام وقت تو خیابون لاستیک قل میدادم. من قل میدادم، ننههه میشست و هیشکی هیچی یاد نمیگرفت.»
«پس کارِ آن انگل رسوای قرطاس اداری بود. شبیه بازوی بوروکراسی بود. همیشه کارمندان دولت رو از فضای تهییی میشه شناخت که بیشتر آدمها با چیزی به اسم صورت پرش کردند.»
«در هنگام بیهوشی اینها مشغول لوده بازی با تن من بودن؟ دست کم لطف میکردی و جلوشونو میگرفتی. خدا میدونه دست این هرزههای به اصطلاح پزشک تا کجاها نرفته. ممکنه چند لحظه از اینجا بیرون بری تا خودم رو بررسی کنم ببینم آیا با من با بیاحتیاطی رفتار شده یا نه؟...»