دانلود کتاب بی تا
|
عنوان فارسی: بی تا |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
پدر امیر و پدر بی تا، دوستان قدیمی و صمیمی هستند امیر ازدواج ناموفقی را پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش را به امیر، ازدواج با بی تا گذاشته است! بی تا بخاطر شرایط مالی و بیماری پدرش مجبور به ازدواج است، در دوران عقد آنها، پدر (بی تا) میمیرد و بی تا ازدواج را بهم میزند، حالا بعد از دوسال بی تا برای امیر کار میکند و امیر متمایل و علاقه مند به او شده ولی …
قسمتی از رمان بی تا :
قبل از برگشتن به خانه به دیدن ساحره رفت.
یک ساعتی را در پیش ساحره ماند و از نامزدی او و کارش و اینده حرف زدند.
ساحره را میشناخت انقدر میشناخت که میدانست چیزی سر زبانش است که بگوید.
حتی انقدر او را میشناخت که بداند چه چیزی سر زبانش است و نمیگوید.
میدانست که درباره نامزدی اش است ساحره ناراحت بود.
نگران بود خودش هم نگران بود اما نشان نمیداد.
حتی میدانست که پدرش هم نگران است. اما او هم چیزی نمیگفت.
پدرش سال ها بود که در کارهای او دخالت نمیکرد به تصمیم اش احترام میگذاشت و او را عقل کل میدانست و حالا هم با اینکه میدانست به نظر پدرش این نامزدی مورد دار است،
اما رستم خان پوست فروش انقدر به یکدانه دخترش ایمان داشت و او را عاقل میدانست که فکر میکرد حتما خیر و صلاحی در این ازدواج دیده است.
اما ساحره مقاومت کرد و تا لحظه اخر و زمانی که خداحافظی میکردند چیزی نگفت.
دست آخر زمانی که او را بغل کرد و بوسید با ملایمت گفت: من نگرانتم بیتا جون.
لبخند زد و عقب کشید و به ساحره نگاه کرد: چیزی نیست امیر مرد بدی نیست …