دانلود کتاب Don Quixote
by Miguel de Cervantes Saavedra
|
عنوان فارسی: دون کیشوت |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
داستان کتاب دون کیشوت درباره یک نجیبزاده معمولی است که پس از خواندن داستانهای بیشمار درباره شوالیههای ماجراجو، تحت تأثیر شجاعت و دلاوری این افراد قرار میگیرد و تصمیم میگیرد خود نیز یک شوالیه شود.
پهلوان نامدار کتاب دون کیشوت، دون کیخوته دلامانچا است. او ساده و بىپیرایه است و به باور ساکنان دشت مونتىیل هرگز پهلوانى پرهیزکارتر، عاشقتر و دلیرتر از او به جهان هستى گام ننهاده است.
در کتاب دون کیشوت (Don Quixote) ویژگیهایی چون دورى گزیدن از پیرایههاى معمول در ادبیات، عدم استفاده از شعر و مدح و سایر تفسیرهاى زاید در آغاز کتاب، و ارائه متنى قابل فهم و ساده دیده میشود.
در ترجمه پیشین که مترجم فرانسوى کتاب دون کیشوت، علیرغم آگاهى از تاریخ و ادبیات اروپا، متأسفانه به خوبى متوجه برخى ضربالمثلها و آیینهاى مردم اسپانیا در آن زمان، نشده است. به همین دلیل گاهى به کژراهه افتاده است. همچنین اسامى مورد استفاده در آن ترجمه، همگى با تلفظ فرانسوى ضبط شدهاند که البته خطاست. به ویژه نام کتاب که به جاى «دنکیخوته» به «دنکیشوت» تبدیل شده و متأسفانه به همین نام در ایران شهرت یافته است.
نام نویسنده نیز به جاى «میگل د.سروانتس» به صورت «میگوئل دوسروانتس» چاپ شده است. جز اینها در برخى موارد، گفتوگوها و... هم خالى از اشتباه نیست.
میگل د.سروانتس (Miguel de Cervantes) رماننویس، شاعر، نقاش و نمایشنامهنویسی اسپانیایی به تاریخ ۱۵۴۷ بود. میگل به مطالعه برخی از آثار ادبی در اسپانیا میپرداخت و تحت تأثیر هنر ایتالیایی قرار گرفت.
در بخشی از کتاب دون کیشوت - جلد اول میخوانیم:
در یکى از دهکدههاى منطقه لامانچا که نیازى به آوردن نام آن نیست، نجیبزادهاى میانسال، با نیزه و سپرى کهنه که در اسلحهخانه داشت، یابویى نحیف، و سگى شکارى، زندگى مىکرد، سهچهارم آنچه درآمد داشت، صرف خوردن سوپ گوشت گوسفند که بسیار ارزانتر از گوشت گاو بود، بهعنوان شام مىشد و سایر مواد غذایى در روزهاى مختلف، از جمله سالاد سرکه، تخممرغ نیمرو شده با چربى خوک، عدس پخته، غذاى او را تشکیل مىداد.
روزهاى یکشنبه نیز علاوه بر غذاى معمولى، جوجه کبوترى را تناول مىکرد. یک چهارم باقیمانده از درآمد او، خرج سایر هزینههاى زندگى و لباسهایش مىشد، غیر از نیمتنهاى مردانه از پارچهاى ظریف و شلوار و جوراب سرهم از پارچه مخملى و کفشى از همان مخمل که براى استفاده در روزهاى عید مورد استفاده قرار مىگرفت و یک دست لباس از بهترین نوع پشم که در سایر روزها مىپوشید. خواهر زاده نجیبزاده که هنوز بیست ساله نشده بود، همراه با مستخدمهاى که در حدود چهل سال داشت، هم کارهاى خانه را انجام مىداد، هم یابو را زین مىکرد و هم مىتوانست با داس کوچک درو به خوبى کار کند، همراه با او در خانه زندگى مىکردند.
این نجیبزاده، نزدیک به پنجاه سال داشت و هرچند داراى بنیهاى قوى بود، ولى بدن لاغر و چهره خشکیده او نشان نمىداد نیروى کافى داشته باشد. همواره بامدادان از خواب برمىخاست و به امور جارى رسیدگى مىکرد. علاقه زیادى هم به شکار داشت. این گونه مىگویند که لقب او کیخادا یا کزادا بوده است، ولى میان مورخان و مؤلفانى که او را مىشناختند، در این باره اختلاف نظر وجود داشت. آنچه به واقعیت نزدیکتر مىنماید، لقب کیخادا است که صحیحتر از سایر القاب به نظر مىرسد. البته این نکته اهمیت چندانى در ماجراهاى داستان ما ندارد، ولى مهم این است که در اصل جریان تاثیرى نگذارد...