دانلود کتاب The Way of Zen
by Alan Watts
|
عنوان فارسی: راه ذن |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
واژه های آغازین از قدیمی ترین اشعار ذن چنین می گوید:
"کاملترین روش،روشی بدون دشواری و مشکل است.تنها زمانیکه شما میل داشتن و یا نداشتن را متوقف می کنید، کاملا همه چیز را به روشنی درک خواهید نمود.اگر می خواهید به سادگی حقیقت را دریافت کنید، نگران درست یا غلط نباشید، مناقشه ی بین درست و غلط بیماری ذهن است."
نکته اینجاست که در ذن به هیچ تلاشی برای ساکت کردن احساسات نیاز نیست.آن در واقع دیدن از ورای توهمی جهانی ست،آن چیزی که لذت بخش و خوب است، شاید معلول همان چیزی باشد که دردناک و زیان آور است.این اولین اصل از تائوئیسم بوده که وقتی همه زیبایی را به عنوان زیبا می شناسند،زشتی نیز پیش از آن وجود دارد."بودن" و "نبودن" به طور متقابل رخ می دهند.سخت و آسان به صورت متقابل درک می گردند.بلند و کوتاه به طور متقابل برابرند.بالا و پایین به صورت متقابل فرض می گردند و قبل و بعد در ترتیبی متقابل هستند.ذن در حقیقت رهایی از الگوهاست.و نقطه ی شروع ملالت انگیز آن، درک و فهمیدن پوچی "انتخاب" است.پوچ بودن این احساس کلی که زندگی به طور قابل ملاحظه ای توسط یک انتخاب دائمی از "خوب" گسترش و بهبود می یابد.فرد باید با "حس کردن" نسبیت شروع کند.با شناخت اینکه زندگی موقعیتی بدست آوردنی و قاپیدنی نیست.موفق شدن همیشه همان شکست می باشد.انسانها اغلب خود را قربانی و یا عروسک خیمه شب بازی تجربیاتشان می بینند.به این دلیل که "خود" را از ذهنشان جدا می پندارند.با این تفکر که ماهیت ذهن-کالبد، فشاری غیر ارادی بر روی آنهاست و چنین گمان می کنند که برای به دنیا آمدن و یا برای داشتن ارگانیسم حساسی که توسط لذت و دردی متناوب می تواند تاثیر بگیرد و یا خنثی باقی بماند، از آنها سوال نشده است.اما ذن از ما می خواهد تا "آن کسی" را که این ذهن را "دارد" و یا "کسی" را که برای به دنیا آمدن،پیش از آنکه پدر و مادر تصوری از او داشته باشند، از او سوالی نشده، پیدا کنیم.می توان چنین گفت که هیچ "من" ی جدا از ذهن-کالبدی که ساختار تجربه ی من را شکل می دهد، وجود ندارد.
مشکل ما این است که قدرت فکر ما را قادر می سازد تا نماد چیزها را جدای از خود چیزها ایجاد کنیم.چرا که فکر بسیار قابل درک تر از واقعیت است و نماد، بسیار پایدارتر از حقیقت.ما یاد گرفته ایم تا خودمان را با فکری از خودمان بشناسیم.بنابراین احساس درونی از یک "خود" که یک ذهن "دارد"، از یک مبحث مشتق درونی برای کسی که آنرا بدون اراده تجربه می کند، ناشی می شود.ذن ما را متوجه این نکته می کند که این "خود" ارزشمند ما، تنها یک تفکر و یا ایده می باشد، به اندازه ی کافی مفید و درست، در صورتیکه به عنوان همانچیزی که هست دیده شود و یا در نظر گرفته شود،و اما خطرناک هنگامیکه با ماهیت حقیقی ما شناخته شود.قسمت سخت ذن این است که توجه فرد را از انتزاعی به حقیقی تغییر دهیم، از خودی نمادین به ماهیت حقیقی فرد.رسیدن به این مرحله که "من تصورم از خودم نیستم".ذن به ما می آموزد که هیچ خود نمادینی برای فراموش شدن وجود ندارد و هیچ نیازی به تفکر درمورد حقیقتی به هم پیوسته جهت به یاد آوردن نیست.