-
محمود دولت آبادی
دانلود کتاب کلیدر - جلد 10
|
عنوان فارسی: کلیدر - جلد 10 |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
رمان «کلیدر» نوشتهی «محمود دولتآبادی»، نویسندهی نامآشنای معاصر است. این رمان که به صورت دورهی دهجلدی تدوین شده، جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران دارد. بسیاری از منتقدان و صاحبنظران حوزهی ادبیات، این اثر را بزرگترین و ماندنیترین رمان در ادبیات فارسی میدانند. کلیدر نام کوه و روستایی در خراسان است و داستان، سرنوشت غمانگیز یک خانوادهی کرد را که به سبزوار کوچانده شدهاند و زندگی رعیتها و قبایل چادرنشین این منطقه را در فاصلهی سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روایت میکند. با این جملهها وارد جهان داستان کلیدر میشویم: «اهل خراسان مردم کرد بسیار دیدهاند. بسا که این دو قوم با یکدیگر در برخورد بودهاند؛ خوشایند و ناخوشایند. اما اینکه چرا چنین چشمهاشان به مارال خیره مانده بود، خود هم نمیدانستند. مارال، دختر کرد دهنهی اسب سیاهش را به شانه انداخته بود، گردنش را سخت و راست گرفته بود و با گامهای بلند، خوددار و آرام رو به نظمیه میرفت. گونههایش برافروخته بودند. پولکهای کهنهی برنجی از کنارههای چارقدش به روی پیشانی و چهرهی گرد و گرگرفتهاش ریخته بودند و با هر قدم پولکها بهنرمی دور گونهها و ابروهایش پر میزدند... چشمهایش به پیش رویش دوخته شده و نگاهش را از فراز سر گذرندگان به پیشاپیش پرواز داده و لبهای چو قندش را بر هم چفت کرده بود و چنان گام از گام برمیداشت که تو پنداری پهلوانی است به سرفرازی از نبرد بازگشته. هم اسب سیاهش قرهآت چنان گردن گرفته، سینه پیش داده و غراب سم بر سنگفرش خیابان میخواباند، که انگار بر زمین منت میگذاشت و به آنچه دورش بود فخر میفروخت. درویشی که پردهی شمایل را به دیوار آویخته بود، زبانش از صدا باز ماند. چه که تماشاگرانش همه چشم از پرده و گوش از صداش واگرفتند، سر به سوی اسب سیاه و دختر گرداندند و گوش فرادادند به درقدرق باوقار سم اسب بر سنگفرش خیابان، که پردهدار نفیر از سینه برکشید و خلق را به خویش فراخواند.» دورهی دهجلدی رمان «کلیدر» در پنج مجلد و در قطع جیبی از سوی انتشارات «فرهنگ معاصر» منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.