-
مهدی میرکیایی
دانلود کتاب فرشته و ماه
|
عنوان فارسی: فرشته و ماه |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
خدا فرشتهای داشت که همیشه فکرهای تازه و عجیبی به ذهنش میرسید. گاهی اوقات فرشته، از خدا اجازه میگرفت و به زمین میآمد. او پیرمرد مجسمهسازی را میشناخت که مجسمههای گوناگون بزرگ و کوچکی میساخت. فرشته مقداری خاک از ماه برداشت و به جای خاکی که پیرمرد با آن مجسمه میساخت، ریخت و سپس خاک مجسمهسازی را به ماه برد و در جایی که خاک ماه را برداشته بود ریخت و دوباره به زمین بازگشت تا نتیجهی کار را ببیند. پیرمرد مجسمهای برای فرمانروای شهر ساخت. وقتی مجسمه را تمام کرد متوجه شد که مجسمه میدرخشد. فرمانروا که بسیار حریص و طماع بود با دیدن آن مجسمه از پیرمرد خواست که مجسمههای بیشتری برای او بسازد و سپس خواست که پیرمرد مکانی را که از آنجا، شنهایش را آورده، به او نشان دهد تا از آنها قصری درخشان بسازد. فرشته نیز که جان پیرمرد را در خطر میدید مرتبا خاکهای ماه را به زمین آورده و خاکهای زمین را به ماه میبرد. اما طمع فرمانروا تمامی نداشت. به همین دلیل فرشته خجالتزده و شرمگین از خدا کمک خواست. همان شب فرمانروا به میان خاکهای درخشان رفت تا شادی کند، اما ناگهان باران تندی بارید و سیلابی ایجاد شد و فرمانروا را با خود به دریا برد.