دانلود کتاب D. H. Lawrence's Sons and Lovers: A Casebook (Casebooks in Criticism)
by John Worthen
|
عنوان فارسی: دیوید هربرت لارنس را پسران و عشاق : یک تارنما یا ( کتاب های پرونده در نقد ) |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
پسرها و عشاق نام یک رمان است که توسط دیوید هربرت لارنس، نویسندهٔ اهل انگلستان نوشته شدهاست. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است که به انتخاب مادرن لایبرری، رتبه ی 9م را در لیست برترین رمانهای قرن بیستم جهان کسب کرد.
پسرها و عاشقها داستان پسری است به اسم پال که رابطه ی عاطفی عمیقی با مادرش دارد، رابطه ی آنها آن قدر عمیق است که پال نمی تواند با زنهایی که وارد زندگی اش میشوند ارتباط برقرار کند و سایه ی مادر همیشه مثل یک قید بر سر او است.
لارنس در دوران بیماری مادرش شروع به نوشتن این رمان کرد و این حس زندگی هدررفته، که مادر لارنس داشت، در زندگی شخصیت اصلی زن داستان، یعنی مادر پال دیده میشود. نامههای لارنس که در آن زمان نوشته شدهاند ، تحسینی که او نسبت به مادرش حس میکند را نشان می دهند، او مادرش را زنی باهوش، معقول و پیچیده می دانست که ازدواج نافرجامش با یک مرد معدنچی، یعنی پدر لارنس، زندگی را برای او سخت کرده بود. او اعتقاد داشت که مادرش دون شأن اجتماعی خود ازدواج کردهاست. این اختلاف طبقاتی که لارنس در خانواده ی خود حس میکرد، در نیمه ی اول رمان پسرها و عاشقها نیز بارز است، که در آن هر دو پسر خانواده، ویلیام و پال، نسبت به پدر حس تحقیر دارند و مادر را والد برتر می دانند.
نسخه ی اولیه ی کتاب الآن در دست نیست. گویا لارنس به خاطر بیماری مادرش آن را کنار گذاشته و سه ماه بعد، به آن برمی گردد، در این مرحله، اسم رمان، «پال مورل» بودهاست. بخش پیش از پایان رمان، می خورد به برههای از زندگی لارنس که وضع سلامتش به هم می ریزد، او شغل تدریسش در دانشگاه ناتینگهام را رها میکند و برای طی دوران نقاهت به آلمان میرود و بعد، با فریدا ویکلی، که یک اشرافزاده بود ازدواج میکند و فریدا نقل میکند که در بیست دقیقه ی اول آشنایی شان درباره ی عقده ی ادیپ و تأثیرات رخدادهای کودکی بر شخصیت بزرگسالی انسان با هم حرف زدهاند.
نسخه ی سوم «پال مورل» را لارنس به انتشارات هاینرمان می فرستد. ناشر برای او می نویسد: «خوار کردن مادری که از طبقه ی اجتماعی بهتری است غیر قابل درک است» و به او پیشنها می دهد اسم کتاب را بگذارد «پسرها و عاشق ها». جواب هاینرمان باعث میشود لارنس جان تازهای بگیرد و از رمان خود، به عنوان یک اثر ادبی، بهتر دفاع کند. او در نامه هایش به گارنت می نویسد که کتابش یک «تراژدی بزرگ» است، و یک «کتاب بزرگ» کتابی که «تراژدی زندگی هرازان مرد جوان» را انعکاس میدهد.