دانلود کتاب Neuromarketing: Understanding the Buy Buttons in Your Customer's Brain
by Patrick Renvoise
|
عنوان فارسی: بازاریابی عصبی : درک فروش دکمه در مغز مشتری خود را |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
تمام این فعالیتها با حرکت پاتریک رنوویس ( Patrick Renvoise ) در سال 2002 شروع شد و کریستوف مورین (Christophe Morin ) هم در ادامه به او پیوست و کتاب نورومارکتینگ ( Neuromarketing ) نتیجه تحقیقات این دو نفر بود که در نهایت به بازار آمد و نام این مبحث جدید در بازاریابی را مشخص نمود. نورومارکتینگ، نوعی بازاریابی است که بر اساس رفتارهای مغز انسان استراتژیهای خود را مشخص می کند.
پاتریک رنوویس در کتاب نورومارکتینگ، داستانی کوتاه و واقعی را تعریف کرده تا متوجه شویم با دانستن نحوه کارکرد مغز انسان میشود پیامهای فروش و تبلیغات موثرتری طراحی کرد:
”یک شب با یکی از مشتریانم به نام ادواردکه برای گرفتن مشاوره در زمینه تبلیغات پیشم اومده بود برای شام به رستوران میرفتیم. جلوی درب رستوران گدایی جلوی ما رو گرفت و تقاضای کمک کرد. از اون آدمهایی نیستم که معمولا به گداها کمک می کنند اما این آدم به قدری درمونده و مستاصل بود که میشد از چهره اش و چشمانش فهمید که بیش از اندازه بیچاره مونده، طوری که احساسات من رو برای کمک تحریک کرد. دیدم یه تیکه مقوا دستش گرفته که روش نوشته لطفا کمک کنید. درست عین نوشته ای که اکثر گداها به دست میگیرند. این همون مشکلی است که اکثر شرکتهایی که برای مشاوره به سراغ من میان دارن یعنی پیامی ضعیف و غیر متفاوت: لطفا از ما خرید کنید! جالب اینجا بود که همین حرف رو چند دقیقه پیش به ادوارد که حالا با هم جلوی رستوران بودیم زده بودم. به مرد گدا گفتم دو دلار بهت میدم، ولی اگه بذاری نوشته روی مقوات رو عوض کنم و تا برگشتن من نوشته رو تو دستت نگهداری، پنج دلار دیگه هم بهت میدم. چون بابت این آزمایش 5 دلار می گرفت قبول کرد. من ادوارد رو به داخل رستوران راهنمایی کردم و بعد رفتم و نوشته اش رو عوض کردم. بعد از دوساعت از شام برگشتیم و سراغ دوست گدامون رفتیم. هنوز اونجا بود و البته نوشته من در دستش. 5 دلار رو در آوردم و به طرفش گرفتم. خندید و ده دلار به طرف من دراز کرد و در عین اینکه تشکر می کرد اصرار داشت که ده دلاری رو حتما ازش بگیرم. ادوارد که برای گرفتن مشاوره از من اومده بود با تعجب به این صحنه نگاه می کرد. آقای گدا به ما گفت که در این دو ساعت 60 دلار درآمد داشته و ارزش داره که ده دلار به خاطر این کمک به من حق مشاوره بدهد!
ادوارد با عجله مقوا رو بالا آورد تا ببینه من روی اون چی نوشته بودم: “یا اگر اونی که گرسنه است شما بودید”. این جمله با توجه به خود مرکز بودن ما انسانها نوشته شده بود. در سالهای گذشته کتابهای زیادی درباره بازاریابی و تبلیغات خوندم اما در هیچکدومشون ی درباره اینکه انسان در هنگام دریافت پیام و در موقع خرید چگونه تصمیم می گیرد ندیدم. این موضوع باعث شد تا به همراه یکی از دوستانم چند سالی رو درباره چگونگی عملکرد مغز انسان تحقیق کنیم.”