دانلود کتاب Against Architecture: The Writings of Georges Bataille
by Denis Hollier
|
عنوان فارسی: در برابر معماری: نوشته های ژرژ باتای |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
در طول 30 سال گذشته نوشته های ژرژ باتای تأثیر عمیقی بر اندیشهی فرانسوی داشته است. از این میان میتوان به کارهای فوکو ، دریدا و بارت اشاره کرد. «در برابر معماری» با بیان دقیق ماهیت عمیق و رادیکال افکار او یکی از اولین تفسیرهای جدی را از این متفکر ارائه می دهد. هولیر نه تنها نویسندهی سری مقالات به هم پیوستهای غالب بر شصت هزار صفحه در مورد باتای_ این نویسندهی پیچیده و حیرتآور_ است، بلکه روش استاد خود را نیز برگزیده و به نوشتن کتابی در مورد باتای قناعت نکرده و از عمق آثار او نوشته است.
هولیر در این اثر با تمرکز بر نقد باتای از معماری به خوانش آثار او پرداخته است. اگر چه ربط دادن باتای_ نویسندهای که حتی قبل از اینکه مردم شروع به صحبت دربارهی ساختارگرایی کنند از دنیا رفته بود_ با پساساختارگرایی عجیب مینماید اما با به یاد آوردن اصرار زیاد اتیمولوژی در سراسر دههی شصت به اتصال ساختارگرایی و معماری از طریق فعل لاتین struere، ارتباط باتای و معماری تصدیق میشود. جنبش دانشجویی شکل گرفته در سال 1968 که اغلب به مخالفت با استقرار ساختارگرایی شناخته شدهاست تمایل به کمرنگ کردن اعتبار نمادین معماری در پسا ساختارگرایی داشتند که باتای را میتوان پیشرو این نگاه انتقادی به معماری دانست. باتای بر پتانسیل اقتدارگرایی بناهای تاریخی اینگونه تاکید میکند: سازندگان آنها اغلب به دنبال ذوب انسان ها در قالب طرح های ثابت بودهاند. او، اگر چه معماری را به صورت کلی رد نمیکند اما بر این عقیده است که سرشت صلب و جامد آن نیاز به متعادل شدن توسط شخصیت ناساخته و اغلب خشونت آمیز انسان دارد.
همواره اختلافات فراوانی در بارهی منشا اصلی معماری که میتواند خانه، معبد، آرامگاه و ... باشد وجود داشته است. برای باتای این منشا «زندان» بودهاست. از منظر باتای معماری به خاطر همدستی با سلسله مراتب استبدادی چون نگهبان زندان میماند. « معماری بیان هستی هر جامعه است... [اما] تنها هستی ایدهآل جامعه که دستورها و موانع را بوسیلهی قدرت صادر میکند به معنای دقیق کلمه در ساختارهای معماری بیان میشود. بنابراین آثار تاریخی بزرگ ساخته میشوند تا با هرگونه آشفتگی در منطق عظمت و اقتدار مخالفت کنند. کلیسا و دولت در فرم کلیسای جامع و قصر با جمعیت کثیری حرف میزنند یا آنها را خاموش میکنند. بسیار روشن است که این آثار، رفتار اجتماعی خوب و گاهی حتی ترس را القا میکنند. حمله به باستیل نمادی از این پدیدهاست: تفسیر این حرکت عظیم به غیر از تنفر مردم از این بناها که اربابان واقعی آنها هستند سخت است»
فوکو (6) نیز در کتاب « مراقبت و تنبیه» رویکردی انتقادی به معماری دارد که با تحلیل زندانها آغاز میشود. همانگونه که در کتاب دیگرش اولا مسئولیت اختراع و ثانیا مسئولیت تولید جرم و جنایت را بر گردن معماری میداند، در این کتاب نیز اختراع جرم را از طریق تکنیکهای طرحریزیهای فضایی توصیف میکند. با این حال مفاهیم معماری تلویحی از این دو منتقد (صرف نظر از سبک آن دو) به طور قابل توجهی متفاوت است. زندان مورد توصیف باتای برگرفته از یک نما، معماری دیدنی و جذاب، معماریای برای دیده شدن، است در حالیکه زندان مورد نظر فوکو تجسم معماریای است که میبیند، مشاهده میکند و تحت نظر میگیرد: یک معماری هوشیار. معماری باتای _ محدب، برآمده، برونگرا _ معماریای است که خود را به بیرون تحمیل میکند و عملا در هیچ المانی با معماری فوکو اشتراک ندارد. معماریای که با تقعر زیرکانهی خود احاطه میکند، قاب میگیرد، محتوی میشود و نیز پایان حد و مرزهای درمانی و انضباطی را مشخص میکند. هر دوی این معماریها به یک اندازه موثرند اما یکی بدین دلیل که توجه را به خود جلب میکند و دیگری بدین دلیل که نمیکند. یکی سرکوب میکند (سکوت را تحمیل میکند) و دیگری بیان ( باعث حرف زدن فرد میشود). فاصلهی بین آنها مشابه فاصلهای است که اعدامهای در ملا عام از رژیم سابق از نهادهای انضباطی جوامع مدرن در آغاز کتاب مراقبت و تنبیه دارد. زمانی که باتای در مورد بازنمایی اقتدارگرایی فکر میکند، فوکو به طرحریزی فضایی، نهادسازی و قدرت تکنولوژی میاندیشد. آیا زندان نام عمومی برگزیده برای تمامی تولیدات معماری است؟ آیا معماری در موقعیت پاسخ دادن به اتهامات پساساختارگرایانه که در هر بنای تاریخی و یا ساختمان، زندانی را آشکار و محکوم می کند است؟ آیا میتوان معماریای تصور کرد که بر خلاف گفتهی باتای الهام بخش رفتار اجتماعی خوب نباشد؟ و یا بر خلاف گفتهی فوکو جنون یا جرم و جنایت در افراد ایجاد نکند؟
بزرگترین انگیزهی باتای از تهاجم به معماری انسان انگاری است. مقالهی «معماری» آن را به عنوان یک مرحلهی ضروری در روند انسان شدن، و نیز به عنوان نوعی مرحلهی آینهای که میتوان آنرا با عنوانی برگرفته از لاکان «مرحلهی معماری به مثابهی تابع شکلگیری ما، ایماگوی اجتماعی انسان» نامید توصیف میکند.