دانلود کتاب The Lorax
by Dr. Seuss
|
عنوان فارسی: لوراکس |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
داستان از شهری عجیب و غریب آغاز میشود که در آن همهچیز مصنوعی است. از گل و گیاه و درخت گرفته تا چشماندازهای طبیعی. کارخانهای در این شهربه نام «او هِیر»، مسئول تامین هوای تازه برای ساکنان شهر و رئیس آن (که نام خود را بر کارخانه گذاشته)، قدرتمندترین فرد در این شهر محسوب میشود. همه چیز خوب است تا اینکه «تد» یک پسر ۱۲ ساله از دختر مورد علاقهاش درباره درختها میشنود و با پرس و جو میفهمد که کلید پرسشهایش درباره درختان، در اختیار مردی به نام ««وانس-لِر» است که در بیرون شهر زندگی میکند.
خروج از شهر تقریبا ناممکن است اما تد بالاخره از شهر خارج میشود و به خانه عجیب و غریب وانس-لر میرود. وانس لر از داستان زندگیاش میگوید که در زمان جوانی با سودای میلیونر شدن، لباسی طراحی کرده که از جنس برگ درختان است. او برای یافتن ماده اولیه که همان برگ درختان باشد، پس از سفری دور و دراز، سر از جنگلی زیبا درآورده و آنجا ماندگار شده است.
وانس-لر که خود را در چند قدمی تحقق رویایش میبیند، در اولین اقدامش، یکی از درختان جنگل را قطع میکند، اما قطع درخت همانا و تیره و تار شدن آسمان، همان. ناگهان با تیره و تار شدن آسمان، موجودی ظاهر میشود که خود را «نگهبان درختان» مینامد؛ نامش «لوراکس» است.
لوراکس تلاش میکند وانس-لر را از قطع کردن درختان منصرف کند، اما اشتیاق وانس-لر برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمیکشد که همه درختان جنگل قطع میشوند و چیزی جز برهوت باقی نمیماند. با قطع آخرین درخت، کارخانه ساخت لباس وانس-لر هم از رونق میافتد و سایرین او را ترک میکنند. لوراکس هم که دیگر درختی برای نگهبانی ندارد، به آسمانها میرود.
از بین رفتن جنگل و فعالیت کارخانه وانس-لر، باعث آلودگی هوا میشود و او-هیر جوان که ساکن شهر است را به فکر تولید اکسیژن و هوای تازه میاندازد. به این ترتیب شهر محصور میشود و کارخانه جدید، هوای تازه به مردم عرضه میکند. البته کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده میشود.