دانلود کتاب مکتوب
|
عنوان فارسی: مکتوب |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
مجموعه نوشتههای کوتاه، حکایتها و تاملات و برداشتهای پائولو کوئلیو، نویسندهی صاحبنام برزیلی، از جهان هستی و زندگی. مجموعهی نگرشها و برداشتهای کوتاه پائولو کوئلیو که در ظاهر بدون پیوستگی مینمایند، اما در این مجموعه به تار و پود هم بافت زیبایی میبخشند که هریک وظیفه و افسانهی شخصی خود را دارد. این قطعات که از منابع و فرهنگ ها و کشورهای گوناگون الهام بخش پائولو کوئلیو بوده اند، حاصل همکاری او با روزنامه فولیا است. او خود می گوید: "این کتاب، پندنامه نیست، تبادل تجربه است."
کوئلیو در مقدمه این کتاب میگوید: «مکتوب، کتابی از نصایح و پند نبوده، بلکه مجموعه ای از تجربیات حاصله میباشد. قسمت اعظم آن تشکیل شده از آموزشهای استادم به من در طی 11 سال طولانی از همزیستی در کنار یکدیگر میباشد. بخشهای دیگر، قطعه داستانهائی از دوستان و یا اشخاصی میباشد که با آنها حداقل یکبار تماس و برخورد داشته ام، اما برای من پیامهائی فراموش نشدنی به همراه داشته اند.
سرانجام، کتابهایی وجود دارند که من آنها را خوانده و یا داستانهایی که در هر حال متعلق به میراث روحانی نسل بشر هستند و مورد استفاده من قرار گرفته اند.
مکتوب در واقع متولد یک تماس تلفنی آلیسنو لیته، نوه پسری رئیس بنگاه نشد "دفترچه ای با ورقهای درخشان" در سائوپائولو میباشد. من در آن زمان در آمریکا بوده و پیشنهادی در زمینه تالیف این کتاب، بدون آن که دقیقا بدانم که قصد نوشتن چه مطلبی را دارم، دریافت کردم. اما آن دعوت به همکاری، تحریک آمیز بوده و من تصمیم به رفتن به جبه و روبرو شدن با مخاطرات گوناگون آن گرفتم.
با مواجه شدن با نوع کاری که میطلبید، تقریبا از انجام آن منصرف شدم، چرا که علاوه بر آنکه برای معرفی کتابهایم باستی سفرهای زیادی به خارج از کشو انجام میدادم، ستون روزنامه ای که در آن من هر روز مطلب مینوشتم دچار وقفه میشد. معذالک نشانه هایی به من میگفتند که در آن کار را انجام دهم: نامه ای از یک خواننده به دستم میرسید، دوستی دست به انجام تفسیری میزد، شخصی به مکن بریده هائی از جراید را نشان میداد..
به تدریج این مطلب را آموختم که در متون تالیفی خود مستقیم و بی طرف باشم. همچنین مجبور به خواندن مجدد متونی که مینوشتم بودم و لذت این کار زایدالوصف بود. در ضمن به هنگام استفاده کردن و نوشتن کلمات و سخنان استادم احتیاط بیشتری به خرج میدادم. درکل، به تمام چیزهائی که در اطراف و حول و حوشم میگذشت، بعنوان انگیزه و دلیلی برای نوشتن مکتوب توجه داشته و نگاه میکردم. و این امر تا اندازه ای مرا غنی ساخت که حتی امروز هم بابت این وظیفه روزانه، احساس شعف میکنم.»