دانلود کتاب Integrative Therapies for Depression: Redefining Models for Assessment, Treatment and Prevention
by James M. Greenblatt
|
عنوان فارسی: درمان یکپارچه برای افسردگی: تعریف جدیدی از مدل های ارزیابی، درمان و پیشگیری |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
کتاب درمان افسردگی (سرماخوردگی روانی) نوشته گیلیان باتلر و تونی هوپ، تکنیکهای درمان افسردگی را به صورت گام به گام آموزش میدهد.
افسردگی سایهی سیاهی است که روحیهی انسان را ضعیف و شادمانی را از او سلب میکند. هنگامی که کسی به افسردگی دچار میشود، روابط او با اطرافیان کاهش مییابد و گوشهگیر و انزوا طلب میگردد و متأسفانه، دوستان و نزدیکان نیز غالبا از وی دوری میگزینند چرا که میترسند انگشتان سرد فرد افسرده، روح آنان را نیز منجمد سازد، همین عامل باعث تشدید افسردگی میشود و فرد احساس گناه و ضعف میکند و به این ترتیب در گرداب افسردگی اسیر میشود.
همان طور که گیلیان باتلر (Gillian Butler) و تونی هوپ (Tony Hope) در این کتاب اشاره میکنند، افسردگی نوعی غم و اندوه و کاهش بیش از حد سطح شادمانی به خاطر موضوعی است که اهمیت آن را ندارد و همهی افراد به طور طبیعی، گاه خوشحال و گاه ناراحت میشوند ولی این فرودهای خلقی در حالت طبیعی به اندازهای شدید نیست که انسان را دچار افسردگی نماید و به وی لفظ «افسرده» یا «دپرس» اطلاق گردد. اگر مشکلات را پیش از شدت یافتن آنها به خوبی بشناسید و سپس بررسی کنید، بهتر و راحتتر میتوانید با آنها مبارزه نمایید و پیروز شوید. بنابراین اگر بدانید افسردگی واقعا چیست بدیهی است که بهتر میتوانید راهحل آن را بفهمید و اجرا نمایید.
در حد فاصل بین یک خلق گرفته و غمگین و یک افسردگی حقیقی، مرز مشخص وجود ندارد و با ارقام و اعداد نمیتوان مقداری برای هر کدام تعیین نمود تا به طور مشخص، وضعیت خلقی تعیین گردد. در واقع، غمگینی طبیعی را میتوان یک سایهی آبی رنگ دانست که به تدریج به سرمهای و سپس به سیاه میگراید و وقتی کاملا تیره میشود، افسردگی نامیده میشود، برای شناخت و درمان به موقع افسردگی باید با حالات و فشارهای زودرس آنها آشنا بود لذا بهتر است به احساسها و افکار به خوبی توجه کنید و حتی آنها را یک به یک، بر روی کاغذی بنویسید تا به خوبیتفکیک و مشخص شوند.
هرگز نباید از این که احساسهای افسرده در شما وجود دارد خود را سرزنش کنید یا دیگران این کار را بکنند زیرا باعث تشدید افسردگی خواهد شد. افسردگی یک اختلال عمدی نیست که فردی با دست خود ایجاد کرده باشد بلکه عارضهی روانی ناشی از فشارهای روحی است که طی دوران دراز مدت عمر در ساختار روانی انسان رسوخ نموده و سرانجام به دنبال یک حادثهی ناراحت کننده، همچون آتش از زیر خاکستر زباله میکشد و تظاهر مینماید.
فرد افسرده احساس پوچی میکند. زندگانی را بیهدف و پایانش را مرگ بینتیجه میبیند. هر کار و فعالیتی به نظرش پوچ و واهی میرسد. هر تفریح و سرگرمی برایش تکراری و کسالتآور است نمیخندد. احساس فشار روانی میکند. خیلی کم حرف میزند. گوشهگیر است. از درس و کار کناره میگیرد. فعالیتهای اجتماعی وی به شدت کاهش مییابد. ممکن است احساس گناه و تقصیر نماید و مثلا از کاری که حتی سالها پیش انجام داده احساس عذاب وجدان شدید نماید.
احساس میکند از هر حرف یا عملش، افرادی را رنجیده خاطر نموده است. فرد افسرده معمولا کماشتها است ولی شب به راحتی به خواب میرود (بر خلاف افراد مضطرب) اما صبح زود از خواب میپرد. احساس ضعف جسمانی دارد. خود را تنها و بییار و یاور احساس میکند. ممکن است گاه به فکر خودکشی بیفتد و در موارد بسیار شدید بیماری حتی فرد ممکن است اقدام به خودکشی کند.
مکررا آه میکشد و بسیار گریه میکند. احساس خستگی و ناتوانی دارد. رمق برخاستن و رفتن به جایی یا انجام فعالیتی را در خود احساس نمیکند. بسیار بدبین شده و تصور میکند اوضاع موجود به هیچوجه رو به بهتر شدن نخواهد رفت و کاملا ناامید است. احساس میکند فردی بیفایده است. قدرت تمرکز حواس و تصمیمگیری وی بسیار کاهش مییابد. حتی ممکن است بدنش سرد باشد و احساس سرما نماید. میل جنسی وی نیز به شدت کاهش مییابد و از فعالیت جنسی سرباز میزند.
در بخشی از کتاب درمان افسردگی (Managing your mind) میخوانید:
اگر دچار احساس افسردگی هستید باید بدانید که خلق آدمی، چه با مکانیسم روانشناختی و چه به دلیل تغییرات بیوشیمیایی دچار گرفتگی و پریشانی شده باشد، به هر حال بهبود خواهد یافت. سطح شادمانی روانی انسان همواره متغیر است و وقتی به حداقل خود برسد، به آن افسردگی اطلاق میشود. بنابراین افسردگی هرگز دائمی نیست. البته هنگامی که فرد در میان دیوارهای سیاه و به ظاهر سترگ افسردگی محبوس است تصور میکند که برای همیشه زندانی خواهد ماند و هرگز دوباره احساسهای مثبت و خوشایند و امیدواری و شادمانی را تجربه نخواهد کرد، در حالی که چنین نیست و به ویژه اگر قدری همکاری نماید به سهولت از چنگال این شبح رهایی خواهد یافت.
سرعت بهبود و از سرگیری مجدد احساس خوشبختی و سرور، در افراد مختلف متفاوت است و هیچکس از این نظر با فرد دیگر برابر نیست، حتی ممکن است شخص در دو یا چند بار ابتلا به افسردگی، الگوی بیماریاش متفاوت باشد و مدت افسردگی و سرعت بهبود در هر بار با دفعهی دیگر تفاوت نماید.
در این جا برای روشنتر شدن موضوع، قضیهی افسردگی یکی از بیماران به نام جان را ذکر میکنیم. او برای مدت ده سال متوالی مرتبا شغل عوض میکرد تا این که سرانجام وارد شغل خرید و فروش ساختمان و املاک گردید و آن گاه احساس کرد تا به حال چقدر مشاغل اشتباهی را انتخاب میکرده است.
جان در هر بهار دچار تجدید حالت ناامیدی میشد و احساس میکرد اوضاع روحی و شغلی و اجتماعی وی هرگز بهبود نخواهد یافت. گویی از دست دادن فرصتهای گوناگون و لطمات روحی ناشی از آنها که طی سالهای پیش رخ داده بود، در درون وی انباشته شده و در آغاز هر سال، او میترسید که فصل بهار، به نوعی شروع سقوط وضعیت روحی وی و نشانهی آغاز شکستها باشد و ناخودآگاه تجدید خاطرات و افسردگی به سراغش میآمد. این احساس کاملا درونزاد و خود جوش بود و برای شروع آن عملا نیاز به هیچ رخداد تلخ و مایوس کنندهای نبود.
وضع به همین منوال بود تا این که جان در شغل جدید خود تثبیت شد و موقعیتی مهم و موفق کسب کرد. همین عامل باعث افزایش سطح اعتماد به نفس، خودباوری، شادمانی و خوشبینی وی گردید و در نتیجه این تغییر در شخصیت، تفکر و خط مشی زندگی، خلق وی نیز اصلاح شد. اکنون اگر به دورههای کوتاه و خفیف افسردگی دچار شود در حد طبیعی و بسیار ناچیز هستن و دیگر در فصل بهار، به پاییز نمیاندیشد!