دانلود کتاب The Buried Giant: A novel
by Ishiguro
|
عنوان فارسی: غول مدفون: رمان |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
کتاب غول مدفون، رمانی است از کازوئو ایشی گورو نویسندهی ژاپنی تبار که در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. غول مدفون که متفاوت با باقی آثار ایشی گورو است ما را به دوران بعد از افول امپراتوری روم و خروج نیروهای این ابرقدرت از مرزهای تصرفی، منجمله بریتانیای امروزی میبرد.
غول مدفون (The buried giant)، بیانگر زندگی، سفر و تلاش زن و مردی سالخورده بنام بئاتریس و اکسل است. آنچه در راه یافتن گذشته این دو نفر رخ میدهد، آنچه با هم میگویند و نمیگویند، اثری شگفت انگیز میسازد. ایشی گورو یکی از بزرگترین داستان نویسان امروز، از ما میپرسد در روزگاری که همه چیز فراموش می شود، آیا عشق هم از یادها میرود؟
اولین نکته قابل توجه در کتاب غول مدفون، نوع زبان ایشی گورو است. کازوئو ایشی گورو (Kazuo Ishiguro) در انگلیس تحصیل کرده و تقریبا نویسندهای بریتانیایی است. اما نباید فراموش کرد ریشهی او شرقی است. نویسندگانی که زبان انگلیسی به معنای واقعی کلمه زبان مادری آنها نیست معمولا در عرصه رمان نویسی خصلتهای خود را دارند.
در رمان غول مدفون دیو به راستی با هیبت غریب خود وجود دارد. شوالیه وفادار و جنگجویی سلحشور نیز در متن توصیف میشوند که یادآور رمنسهای قرون پیشیناند. در رمانی چون «نام گل سرخ» اثر «امبرتو اکو»، نویسنده ایتالیایی، با اینکه بستر رمان وقایعی در قرون وسطاست راوی داستان خردمحور و کاملا عقل گراست. در رمان غول مدفون نیز گاهی با صحنههایی مواجه میشویم که یادآور این نوع رویکرد ادبی در روایتند.
اما این رمان از یک لحاظ از رمانهای معمول کلاسیک و رمانسها متمایز میشود؛ این خصلت منحصر به فرد راوی رمان است. در آغاز این راوی دانای کل را نمیشناسیم. تازه در اواخر رمان است که متوجه میشویم داستان به راستی از زبان چه کسی تعریف میشود. در جریان رمان با کاراکترهایی مواجه میشویم به اسم قایقرانان؛ اینان کسانیاند که با وعده بردن سالخوردگان یا کسانی که محتضرند به جزیرهای آرمانی، کنار ساحل از زنان و شوهران سوالهایی میپرسند تا مشخص شود که آیا این زوجها به راستی عاشق یکدیگرند و شایستگی رفتن به جزیره را دارند یا نه. معمولا هم چنین نمیشود. شخصیتهای اصلی داستان مردمان طبقه زیر دستاند. کسانی که در سیر تاریخ و جنگ هایش قربانی میدهند بیآنکه نامی از آنها برجا بماند.
غول مدفون تمثیلی ادبی از روزگار است. مردان و زنان سالخوردهای که بیگناه میمیرند و در سیر تاریخ هیچ نام و نشانی از آنان برجا نمیماند. داستان کسانی که به نام ایدههای بزرگ کشته میشوند بیآنکه حق تصمیم گیری داشته باشند، ماجرای جنگجویان قدرتمند بیانگیزه و شوالیههای خسته. غول مدفون داستان فراموشی گذشته و تکرار مکانیکی خصومتها و کشتارهاست. از دوران آرتور تا گذشتههای دورتر تا امروز و دوران ما. از این لحاظ تنها چیزی که عوض شده است جنگ افزارها هستند. کشنده تر و قدرتمندتر از قبل و کشتارها نیز فراگیرتر و گستردهتر.
کازوئو ایشی گورو یکی از شناختهشدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است که برای کتاب هنرمندی از جهان شناور برنده جایزه وایتبرد شد. از بین آثار او کتابهای وقتی یتیم بودیم و هرگز رهایم مکن هم به فهرست نهایی جایزهٔ بوکر راه یافتند. مجله تایمز او را در رده ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی قرار داده است. ایشیگورو جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷ را نیز از آن خود کرده است.
در بخشی از کتاب غول مدفون میخوانیم:
به هرحال، دیوها آنقدرها هم بد نبودند، به شرطی که آدم تحریکشان نمیکرد. آدم باید قبول میکرد که هر از چند گاه موجودی خشمگین، شاید به دنبال مشاجرهای بین همنوعانش، سهواً وارد دهکدهای میشد و با وجود فریادها و بالای سر بردن سلاحها، میتاخت و هر کسی را که به موقع از سر راهش کنار نمیرفت مجروح میکرد. یا اینکه هر از گاهی ممکن بود دیوی بچهای را بردارد و توی مه ببرد. مردم آن روزگار در مورد این فجایع کاری جز فلسفهبافی از دستشان ساخته نبود.
در چنین سرزمینی، در حاشیۀ باتلاقی وسیع، زیر سایۀ تپههایی مضرس، زوج پیری زندگی میکردند؛ اکسل و بئاتریس. شاید این اسم دقیق یا کاملشان نبود، اما برای سهولت کار اینطور صدایشان میکنیم. میخواهم بگویم این زوج تکوتنها زندگی میکردند، اما آن روزها تعداد اندکی از مردم به معنای امروزی کلمه «تکوتنها» بودند. روستاییها برای گرما و امنیت در سرپناههایی زندگی میکردند که بسیاری از آنها در اعماق دامنۀ تپه کنده شده و با دهلیزهای زیرزمینی و راهروهای سرپوشیده به هم متصل بودند. زوج پیر ما، همراه با شصت روستایی دیگر، در یکی از این لانههای تو در تو زندگی میکردند (اسم «ساختمان» باشکوهتر از آن است که روی چنین جایی گذاشته شود). اگر از لانهشان بیرون میآمدید و بیست دقیقه دور تپه راه میرفتید، به اقامتگاه بعدی میرسیدید که به نظر شما این یکی هم درست شبیه اولی بود؛ اما در چشم خود ساکنان، جزئیات متفاوت بسیاری وجود داشتند که به آن افتخار میکردند یا بابتش شرمنده بودند.