دانلود کتاب White Noise (Penguin Great Books of the 20th Century)
by Don DeLillo
|
عنوان فارسی: سفید سر و صدا (پنگوئن کتاب بزرگ از قرن 20) |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
کتاب سر و صدای سفید، اثر دان دلیلو سرشار از حسّی خانه براندازانه است که گاه ساعتها آدمی را به خود مشغول میکند. این کتاب حول گفتگو و اتفاقاتی جالب پیرامون زن و شوهری میگردد که اتفاقا هر دو استاد دانشگاهاند.
اغتشاش، چه در خانواده و چه در جامعه، جنگ، تلاش برای احیاء جنبشهای کمونیستی، درگیر شدن با حوادث دست و پاگیر عصر مدرن و پسامدرن، آلودگیها و... در لایه لایههای رمان پنهاناند. کتاب سر و صدای سفید، رمانی سیاسی، جنگی و البته ضدّ سیاست و ضدّ جنگ است. رمان دارای بار هستی شناسانه مرگ و زندگی است، مرگ از نوع معاصرش.
دنیای معاصر دنیای پیچیدهای است. از یک سو جهان پیشرفتهای بیبدیل انسانی، با کشف عالمانه بینظیر جهان، و از دیگر سو، جهان حضیضها و پستیها، جهان درگیریها و نزاع بشری، جنگ، ترور، کشت و کشتار، نابودی انسان توسط همان کشفیّات بیبدیل عالمانه است. انسان آفریده شد تا به دست خود به قتل خود برخیزد، و هر روز که میگذرد بیشتر به رذالت نزدیک میشود.
دان دلیلو (Don DeLillo) در یک خانواده کاتولیک ایتالیایی طبقه کارگر به دنیا آمد. در نوجوانی علاقه چندانی به نوشتن نداشت. او تابستانها به عنوان پارکبان، ساعتها وقت خود را صرف راهنمایی و پارک ماشینها میکرد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه «فوردهام» در «برونکس» با مدرک لیسانس در رشته هنرهای ارتباطی در سال 1958 به حرفه آگهی نویسی روی آورد. وی بارها شغل خود را رها کرد و سرانجام به همان حرفه نویسندگی روی آورد.
دان دلیلو درباره خودش میگوید: «من دیگه نمیخواستم کار کنم. ای کاش زودتر شروع میکردم، ولی آماده نبودم. من رمانهایی در سرم داشتم ولی روی کاغذ کم میآوردم. آنها هیچ هدف مشخصی نداشتند و به هیچ خواستهای تن در نمیدادند. در سال 1960 شروع کردم روی اولین رمانام کار کردن. پیش از این چند داستان کوتاه نوشته بودم.»
نخستین مجموعه داستان کوتاهاش با نام «The River Jordan» در سال 1960 منتشر شد و از آن پس تاکنون وی تقریباً بیست مجموعه داستان کوتاه و شانزده رمان منتشر کرده است. دلیلو یکی از چهار نویسنده بزرگ زماناش شناخته میشود که توانسته بالغ بر بیست و پنج جایزه معتبر جهانی را از آن خود کند، همچنین او نخستین جایزه را در سال 1979 و آخرین جایزه را در سال 2010 دریافت کردهاست. خودش میگوید بسیار متأثر از جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی است.
دلیلو رماننویسی پُست مدرن است که تحت تأثیر جاز، فیلمهای خارجی و اکسپرسیونیسم ذهنی است. «سر و صدای سفید» هشتمین رمان دلیلوست که در سال 1985 منتشر شد و در همان سال جایزه «کتاب ملی» و «حلقه منتقدان کتاب ملی» را از آن خود کرد.
ویژگیهای اصلی آثار دلیلو درباره موضوع جنگ اتمی، عصر دیجیتالی، جنگ سرد، تروریسم بینالمللی، هنر و پیچیدگیهای زبانی است. عدم قطعیت از برجستهترین حوزه پست مدرنیستی «سر و صدای سفید» است. چند شقگی راوی اصلی رمان با به هم ریختگی خانوادگی، درگیر شدن با مسله بزرگ جهانی، اضطراب و نگرانی موجود در عصر حاضر و از همه مهمتر مسئله «ترس از مرگ» و ترس از دست دادن وابستگیها و دلبستگیهای انسانی، همه و همه رمان حاضر را به یکی از رمانهای برجسته آمریکایی بدل کرده است. دلیلو هم اینک در حومه شهر «برونکس ویل» در نیویورک زندگی میکند.
در بخشی از رمان سر و صدای سفید میخوانیم:
او صندلاش را درآورد، خودش را در یک موقعیت سفارش شده برخورد پیچاند، به خوبی سر چرخاند، دستانش را پشت زانویش گذاشت. به طور خودکار و با مهارت کامل مانوری اجرا کرد و مثل بچهای با یک نمایش خندهداری خودش را پرت روی آن، جالبه. دارو نه تنها باعث میشود استفاده کننده، کلمات را با چیزهایی که به آن اشاره دارند، گیج و سردرگم شود، باعث میشود او به شیوه شناخته شدهای عمل کند. من نگاهش میکردم که خودش را با لرزش به آنجا انداخت این نقشه بود. تمام سوراخ - سمبههای اتاقها را نگاه کنم. بیخبر بروم تو، جلوی لرزیدناش را بگیرم، سه بار دل و رودهاش را بریزم بیرون، کنار جاده رودخانه پیاده بشوم، در گاراژ را ببندم.
من قدم دیگری به سمت وسط اتاق برداشتم. تصویر تلویزیون که میپرید و میجنبید و به خرخر میافتاد. مینک پیدایش شد و شفافترش کرد. ماهیت دقیق حوادث. اشیایی با حالت واقعیشان. سرانجام او خودش بیرون از آغل مشغول به کار شد، به زیبایی بر میخاست، به سرعت در برابر هوای شلوغ برنامهریزی میکرد، سر و صدای سفید همه جا بود.
«درگیر شدن با آهن، اسید نیاسین و ریبوفلاوین. من انگلیسیام را توی هواپیماها یاد گرفتم. زبان بینالمللی هواپیمایی بود. تو چرا اینجایی، مرد سفیدپوست؟»
«برای خرید.»
«تو خیلی سفیدی، اینو میدونی؟» «چون که دارم میمیرم. مرگ دارد گیجات میکند.» «من هنوز میخواهم بمیرم.»
«ولی مهم نیست، که منجر به همان چیز میشود. بعضی از این دولفینهای بازیگوش از طریق فرستندههای رادیویی آموزش داده میشدند. سرگردانیهای دور و دیر این چیزها را به ما میگویند.»