دانلود کتاب A Secular Age
by Charles Taylor
|
عنوان فارسی: عصر سکولار |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
کتاب عصر سکولار، نوشتۀ چارلز تیلور کموبیش بهعنوان یکی از آثار مرجع، پیرامون نظریۀ عرفگرایی (سکولاریسم) شناخته شده و مورد تحسین همگان قرار گرفته است تا جایی که رابرت بلا در سن ۷۶ سالگی در تمجید از این کتاب آن را یک «اثر نافذ» نامیده است.
تیلور زمان زیادی را برای نگاشتن این کتاب صرف کرده و در آن سهم عمدهای را برای فلسفۀ هگل، فلسفۀ زبان، فلسفۀ علم، فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی در نظر گرفته است، اگرچه بنا به قول هارالد گریمن، انسجام درونی آن در نهایت بیشتر بر روی انسانشناسی فلسفی صورت گرفته است. تیلور در این کتاب با پیروی از روشی که در کتاب منابع خود۱ (۱۹۸۹) به چشم میخورد، بسیاری از مسائلی را که در کتابها و مقالات قبلی خود به آنها پرداخته است به زیبایی در هم میآمیزد. در این کتاب دوباره موضوعاتی از قبیل آنچه در کتابهای اخلاق اعتبار (۱۹۹۱)، توهمات مدرن اجتماعی (۲۰۰۴)، اقسام ادیان امروز (۲۰۰۲) و مقالات فلسفی (۱۹۸۵) دیده میشود، از سر گرفته شده است. کنارگذاشتن و تلفیق این مسائل با یکدیگر به منظور چگونه انسان بودن و چگونه مدرن زندگی کردن صورت گرفته است. نوع گفتار تیلور در این کتاب بسیار شبیه به نوع گفتار او در کتاب منابع خود (۱۹۸۹) است منتها با این تفاوت که تیلور در این کتاب افق تاریخی-فلسفی وسیعی را فرا روی ما میگشاید که بهخوبی به ما نشان میدهد پیشرفت تفکر مدرن در انسان از سدۀ شانزدهم میلادی به بعد آغاز شده است.
تمرکز کردن بر روی عصر سکولار، مسئلهای است که ظاهراً از مدتها پیش مطلوب نظر بوده، تا اینکه تیلور شخصاً مسیر آن را بهسمت جلو گشوده است. از آنجایی که او وارث سنّت کاتولیک است، در انتها، مفصلاً به تحلیل این مطلب میپردازد که در دوران مدرن، انسان علاقهمند است به چه چیزی «اعتقاد» داشته باشد. به همین دلیل عبارت کنایهآمیز رابرت بلا در توصیف این کتاب [«اثری نافذ»] میتواند در درک معنای این کتاب برای ما راهگشا باشد.
اثر عصر سکولار، عبارت است از نظریۀ تیلور در مورد عرفیشدن. نظریههای پیشین دربارۀ عرفیشدن (سکولارشدن)، غالباً به یکی از این دو حقیقت باز میگردد: اول اینکه فضای عمومی از دیانت تهی شده است، بدین معناست که اصول و هنجارهای زندگی امروز ما دیگر نشانی از خداوند در خود ندارد و دوم اینکه سقوطی در زمینۀ باورها و اَعمال دینی رخ داده است، یعنی، مردم دیگر از خداوند رویگردان شدهاند و به کلیسا نمیروند.
تیلور، تعریف سومی از عرفیشدن، با تمرکز بر روی شرایط باورمندی، مطرح میکند. در این تعریفِ سوم، عرفیشدن، عبارت است از حرکتِ جامعهای که در آن باور به خدا ثابت و درواقع بیچون و چراست، به جامعهای که در آن باور به خدا گزینهای در میان دیگر گزینههاست. برای عرفیشدن در این معنا، یعنی برای اقرارِ بیتکلفِ متعالیشدن یا برای اهدافی که فراسویِ شکوفایی انسان قرار دارند، [همواره] پایانی وجود دارد.
بهعبارت دیگر، ظاهراً تیلور میخواهد این پرسش را مطرح کند که چرا خدا ناباوری، در فاصلۀ سالهای ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ میلادی، عملاً ناممکن بوده است، هنگامیکه بسیاری از ما نهتنها آن را آسان نیافته، بلکه حتی اجتنابناپذیر میدیدیم؟
عصر سکولار، کوششی است جهت شرح تغییرات این پیشزمینه، در تمام بستری که مردم آن را تجربه کرده و در جستوجوی کمال بودهاند که تیلور از آن، به فرا رسیدن عصر سکولار تعبیر کرده است. در پایانِ «عرفیشدنِ سوم» چیزی وجود دارد که تیلور، آن را اومانیسم منحصربهفرد یا تغییری در راه ادراک کمال مینامد. در سال ۱۵۰۰ میلادی، مردم در جهانی زندگی میکردند که نیروهای روحانی حکمفرما بود، اما رفتهرفته، جامعهای آزاد و خودرأی جایگزین آن شد که قادر است رابطۀ خود را با هر آنچه خارج از حوزۀ عقل است، بگسلد: مقصود نهایی، همیشه چیزی است که از درون خودمان برمیخیزد.
چه عاملی سبب این تغییر شده است؟ تیلور میگوید بهسمت اصلاحات کشیده شدهایم. تعصبِ دینی، احساس مسئولیت فردی بزرگتری را در برابر خداوند بهوجود آورده است؛ معنویتی جدید با سمتوسوی فردی. نتیجۀ چنین تغییری، عبارت از اهمیتی است که در انضباط اشخاص و حسِ ابزارگرایانه در جهان بهوجود آمده است. هدف این نظم، شکوفایی انسان است که بهنظر میآید طرح و نقشۀ خداوند برای بشر نیز همین بوده است. اما این شکوفایی از طریق [بالا رفتن] ظرفیت انسانی بهوجود میآید، با اظهار این جمله که دیگر به خدا نیازی نیست.
در اینجا تیلور از یک تغییر انسانمحورانه سخن میگوید؛ تغییری که تحتالشّعاع هدفی بالاتر قرار گرفته باشد. و چه هدفی بالاتر از کمالی که خداوند برایمان در نظر داشته است. همچنین، بارقۀ دیگری از لطف الهی وجود دارد: همۀ آنچه برای تحقق طرح کمال الهی نیاز داریم، عبارت است از خرد و نظم. از طریق خرد، فلاسفه و الهیدانان، درصددِ یافتن هستۀ فشردۀ بیچونوچرایی از باور دینی هستند و این کارْ هم بهخاطر کنار زدن هالۀ توهمات پاپهاست و هم تعصبات پیوریتنها. بنابراین هیچ مطلوب و هدفی والاتر از آنچه تیلور آن را «شکوفایی انسان» میداند، وجود ندارد.