جزییات کتاب
Thomas Aquinas possessed excellent knowledge of the commentaries of Origen, John Chrysostom, and Augustine. On the basis of this foundation, he produced his own commentary on the Gospel of John as part of his task as a Master of the Sacred Page. Considered a landmark theological introduction to the Fourth Gospel, these lectures were delivered to Dominican friars when Aquinas was at the height of his theological powers, when he was also composing the Summa theologiae. For numerous reasons, the Summa has received far more attention over the centuries than has his Commentary on the Gospel of John. However, scholars today recognize Aquinas's biblical commentaries as central sources for understanding his theological vision and for appreciating the scope of his Summa theologiae. The first English translation of Aquinas's Commentary on the Gospel of John by Fabian Larcher and James Weisheipl, originally published nearly two decades ago and long out of print, is available to scholars and students once again with this edition. Published in three volumes simultaneously, it includes a new introduction and notes pointing readers to the links between Aquinas's biblical commentary and his Summa theologiae. When a verse from the Gospel of John is directly quoted in the Summa theologiae, the editors note this in the Commentary. Aquinas's patristic sources, including Origen and Augustine, are carefully identified and referenced to the Patriologia Latina and Patrologia Graeca. The Commentary's connections with Aquinas's Catena Aurea are also identified. The three volumes in the Commentary on the Gospel of John will be sold individually and as a set.
درباره نویسنده
قدیس توماس آکویناس ، معروف به حکیم آسمانی، فیلسوف ایتالیایی و متاله مسیحی بود. او سعی داشت فلسفهی ارسطو را با مسیحیت تلفیق کند یا بعبارتی دیگر آمیزهای از علم و ایمان بسازد. او اعتقاد داشت که هیچ تضادی میان فلسفه و عقل با اعتقادات کلیسایی وجود ندارد و فلسفه و مسیحیت در واقع یک چیز میگویند. هنر بزرگ توماس آکوئیناس این بود که ثابت کرد ایمان و منطق باهم تعارضی ندارند، زیرا در زمان او جمعی معتقد بودند که ارسطو و اعراب بیدینند و باید نفوذ خطرناک این ملحدین را ریشهکن کرد. این عده میگفتند که هرگونه استدلال عقلی دربارهی دیانت، شکلی از ضعف و فتور است؛ اما آکوئیناس ثابت کرد که با منطق و استدلال عقلانی نمیتوان ایمان و دیانت را به خطر انداخت، همین امر برای عقلا آرادی عمل ایجاد کرد تا به اندیشه و تعقل بپردازند. در قیاس فلسفهی مسیحیِ آکوئیناس با دنیای اسلام، همین بس که در جهان اسلامی عقیده بر آن بود که خلفای راشدین، قرآن را به طرزی شایسته و صحیح تفسیر کردهاند و بدین نحو به قول مسلمین «این باب بسته شدهبود» و ار این رو درخت برومند و بارور حکمت عرب که چند قرن در اعتلا بود خشکید. فلسفه او از ۱۸۷۹ تا اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک بود.