دانلود کتاب Inventing Personality: Gordon Allport and the Science of Selfhood
by Ian A. M. Nicholson
|
عنوان فارسی: اختراع شخصیت: گوردون آلپورت و علم فردیت |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
1) هرنظریه واقعی درمورد انسان باید شخصیت Personality انسان را به عنوان یک مرکز جاندار یا ارگانیسم Organism به حساب آورد.
جاندار ، یا ارگانیسم بهمعنای یک سامانهٔ زنده و پیچیده از اعضاست که با تأثیرشان بر یکدیگر، امکان سازگاری با محیط و تضمین بقا و پایداری کلّ آن موجود زنده (جاندار) را فراهم میکنند.
در مقابل موجود جاندار، موجود بی جان یا جماد نام دارد. موجودات زنده با عاملهای زیر از غیرزندهها متمایز میشوند: پاسخ به محرک، تولید مثل، تنفس، رشد، بقا و ترمیم خود.
• حال این سوال کلیدی مطرح می شود که: پایگاه و مرکز این ارگانیسم کجا باید باشد؟
نظریه پردازانی وجود دارند که شخصیت را برابر و مساوی با نقش های اجتماعی و ارتباطات این افراد با دیگر افراد تلقی می کنند. درنگاه این نظریه پردازان شخصیت، طرفداران نظریه نقش Role Theory هستند ، نظریه نقش از سوی جامعه شناسان و انسان شناسان مطرح شده است. در نگاه این نظریه پردازان، شخصیت چیزی بیشتر از عضویت در یک گروه اجتماعی نیست
و نقش ها در واقع برای سازگاری انسان با محیط و موقعیت خودش است. براساس این رویکرد، هر فرد، تنها ازطریق نقشی که درجامعه ایفا می کند، شناخته می شود؛ او انسان است، به مدرسه می رود، وعضو فلان کانون فرهنگی است…
o هدف از نظریه پردازی آلپورت درباب شخصیت انسان، خط بطلان کشیدن برچنین نظریه هاست. او با صراحت تمام اظهار می دارد که :
عوامل یا فاکتورهای موقعیتی نمی تواند به عنوان هسته اصلی صفات، ارزش ها و دیگر عوامل واقعی برای توصیف شخصیت بکار گرفته شوند.
اگر فرد بخواهد به درستی شناخته شود، باید به این عنوان که او فردی است دربرگیرنده خود؛ و نه به این دلیل که بر دیگران اثر می گذارد و یا دیگران بر او اثر می گذارند توصیف شود.
2) نظریه شخصیت، باید جاندار یا ارگانیسم را دارای محتوا بداند.
در دیدگاه آلپورت نظریه های شخصیتی ای که ارگانیسم را خالی از محتوا تلقی کند، فاقد بار ارزشی است. درنگاه آلپورت هر نظریه شخصیت اگر بخواهد جواب کاملی برای ما داشته باشد، باید پویا باشد، و این پویا بودن است که به ارگانیسم محتوا داده و به او سازمان Organization می بخشد. برای مثال، برای تبیین رفتار فرد، نظریه شخصیت بایستی مجموعه ای از صفات را فرض کند که در درون او وجود دارد. به بیان دیگر، اگر در صدد فهم رفتار فرد هستیم، باید بدانیم که او از لحاظ روانی، چه چیزی در درون خود در حال شدن دارد تا بتوانیم رفتار قابل مشاهده او را بهتر درک کنیم.
3) نظریه های شخصیت باید انگیزش Motivation را به طور طبیعی، حاصل کنش فعلی ارگانیسم بداند.
درتلقی آلپورت از شخصیت، انگیزش منتج از کنش های فعلی ارگایسم افراد است ؛ نه اینکه انگیزش حاصل رشد نیروها و یا تجارب اولیه افراد باشد. و نه آن گونه که درنظام فروید مطرح بود.به طورمثال، فرد از جهت انگیزشی، زندانی دوران ها و تجارب گذشه و اولیه خود نیست. او به همراه خود کشش های سلسله ای ازدوران های کودکی خود ندارد که تا حال، یعنی، دوران بزرگسالی، به همراه خود داشته باشد. آلپورت، بر این بود که، یک نظریه کامل برای شخصیت، باید افراد را در حال حاضر مورد توجه قرار دهند.
4) نظریه مناسب شخصیت، باید به عنصر خودآگاهی The Conscious در شخصیت توجه داشته باشد.
نظریه شخصیت در نگاه آلپورت وقتی می تواند کامل باشد که مشخص سازد، افراد به رفتار خود توجه و آگاهی دارند. این آگاهی افراد از خود و رفتار خود، جهت دهنده سرنوشت اوست. در سایه این جنبه از شخصیت، یعنی خودآگاهی است که ما، رفتار افراد انسان را از سایر جانداران متمایز و برجسته می سازیم.