دانلود کتاب Childhood and Society
by Erik H. Erikson
|
عنوان فارسی: دوران کودکی و جامعه |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
مهمترین اثر اریکسون کتاب “دوران کودکی و جامعه” (۱۹۵۰) است. او در این کتاب به شرح مراحل هشتگانه رشد پرداخته است.
ین مراحل به قرار زیر هستند:
نوزادی: اعتماد در مقابل بی اعتمادی- اگر به نوزاد به شکل صحیح و مناسب شیر داده شود (وظیفه ی مربوط به این مرحله)، نوزاد نسبت به جهان اعتماد پیدا می کند. در غیر این صورت دچار بی اعتمادی می شود که منجر به افسردگی یا پارانویا می گردد.
کودک نوپا: استقلال در مقابل خجالت و تردید- وظایف مربوط به این مرحله وظایف فیزیکی هستند مثل تربیت کودک برای رفتن به توالت. موفقیت در وظایف این مرحله باعث اعتماد به نفس کودک می شود. یک روش تربیتی بیش از حد سختگیرانه یا سهلگیرانه ممکن است باعث خجالتی شدن کودک گردد که آن هم می تواند منجر به گوشه گیری او شود.
پیش دبستانی: ابتکار عمل در مقابل احساس گناه- در این مرحله وظیفه بر عهده ی خود کودک است و او باید ابتکار عمل را در برخی کارها به دست بگیرد. وقتی استقلال نظر کودک تأیید و تشویق شود او هدف داشتن را یاد می گیرد. اگر کودک تنبیه شود، احساس گناه به او القاء می گردد که می تواند به سرکوب شدن امیال او منجر شود.
مدرسه ی ابتدایی: تلاش و مهارت در مقابل خودکم بینی- وقتی کودکی با موفقیت مهارتهای جدید را فرا می گیرد، احساس توانا بودن و قابل بودن می کند. اگر کودک این وظایف را انجام ندهد دچار خود کم بینی و حقارت می شود.
بلوغ: هویت در مقابل بحران هویت- نوجوان در این مرحله وظیفه دارد که بحران هویت خود را حل کند. این کار به او این امکان را می دهد که شخصیت خودش را خوب بشناسد. در غیر این صورت احساس او نسبت به خودش ناپایدار و متلاطم خواهد ماند.
جوان بالغ: صمیمیت در مقابل انزوا- وظیفه ی این مرحله برقراری روابط نزدیک است. اگر این کار درست انجام شود، جوان دوست داشتن را یاد می گیرد. عدم موفقیت در ایجاد روابط صمیمانه، منجر به تمایل به داشتن رابطه با چند نفر یا دوری از رابطه می گردد.
میانسالی: داشتن دغدغه ی نسل بعدی در مقابل درجا زدن- در این مرحله فرد بزرگسال یاد می گیرد که چگونه نسل بعدی را حمایت کند. این حمایت معمولا خودش را در قالب فرزند داشتن نشان می دهد. اگر این دغدغه برای نسل بعد ایجاد نشود، فرد درجا می زند و پیشرفت نمی کند.
سالخوردگی: رضایت شخصی در مقابل ناامیدی- سالخوردگان در شرف مرگ، نیاز دارند به خود بقبولانند که زندگی خوبی را پشت سر گذاشته اند. سالخوردگانی که این کار را می کنند به نوعی رضایت شخصی و سازگاری افکار دست پیدا می کنند در حالی که کسانی که موفق به این کار نمی شوند خود را ملامت می کنند و احساس ناامیدی می کنند.