دانلود کتاب Humanity: A Moral History of the Twentieth Century
by Jonathan Glover
|
عنوان فارسی: بشریت: تاریخچه اخلاقی قرن بیستم |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
جاناتان گلاور در اين كتاب از اخلاق براي طرح پرسش هايي در برابر تاريخ استفاده مي كند و تلاش دارد متقابلاٌ از تاريخ براي ارائه تصويري از استعدادهاي پنهان انسان استفاده كند كه با اخلاقيات در ارتباط است. به گفته مايكل كرلين، آنچه «گلاور» در اين كتاب ارائه مي دهد واقعیتی هولناك است، ولي به دليل معنايي كه سعي مي كند به آن ببخشد جذاب و آموزنده نيز هست. کتاب با ذهنیتی فلسفی و اخلاقی نوشته شده و هر اتفاق و تحول تاریخی را به پرسش میگیرد. بهراستی جایگاه منافع شخصی، قضاوتها و قساوتهای فردی، قواعد عرفی جوامع و مسوولیتپذیریها و... چه تاثیری در شکلگیری فجایع انسانی و فروپاشی قواعد اخلاقی داشتهاند؟ نویسنده کتاب میخواهد با رویکردی استدلالی و با معیار اخلاق، به نقل و نقد تاریخ بپردازد.
اکثر مردمان اروپای سالیان آغازین سده ی بیستم اقتدار اخلاقیات را پذیرفته بودند، ایمانوئل كانت نوشته بود دو چيز ذهنش را از ستايش و احترام لبريز ميكند: يكي آسمان پرستاره بر فراز سر و ديگري قانون اخلاقي در قلب و يك قرن بعد در همراهي با كانت، لرد اكتون نيز تاكيد كرد كه انديشهها دگرگون ميشوند، رفتارها تغيير ميكنند، عقايد برميخيزند و فروميريزند، ولي قانون اخلاق بر صخرههاي ابديت نبشته است. اما نه به باور كانت و نه اكتون، جهان ما در پايان سده بيستم، به باور نيچه به «بحران اقتدار اخلاقيات»نزديكتر شده است: گويي اكنون ديگر قوانيني كه بر صخرههاي ابديت نبشته شده، كمي رنگ باخته است! هنوز فراموش نكردهايم كه آغاز سده بيستم خوشبيني برخاسته از روشنگري، تصويري را براي ما ترسيم ميكرد كه گویی شیپور عقب نشینی سپاه شرارت و وحشیگری بشر به صدا در آمده و گسترش چشمانداز انساني و علمي به رنگباختن جنگ و ساير شكلهاي بيرحمي و بربريت منجر شده و چنين رخدادهايي را در تالار وحشتي كه بخشي از موزه گذشته بدوي بود، به بايگاني تاريخ ميسپرد. چنين توقعات و انتظاراتي سبب شد تا قرن هيتلر، استالين، پل پت و صدام حسين ما را بی نهایت غافلگير كند؛ و بیندیشیم که آتشفشانهاي به ظاهر خاموش واقعاٌ خاموش نبوده اند.
با این حال سخن گفتن از قساوت های سده بیستم به نوعی گمراه کننده است. اینکه تنها در سده بیستم شاهد وحشیگری و بربریت هستیم افسانه ای بیش نیست: کل تاریخ بشر سرشار از جنگ، قتل عام، شکنجه و قساوت است ولی این نیز همچنان درست است که بیشتر آنچه در سده بیستم گذشته رخدادهای ناگواری است که ما را بسیار غافلگیر کرده است، «تکنولوژی» در این میان نقشی بارز داشته و تفاوت هایی را به بار آورده است. با پیشرفت تکنولوژی تصمیمات افرادی انگشت شمار می تواند باعث وحشت و مرگ صدها هزار و میلیون ها انسان شود. جنگ هایی که از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۸۹ رخ داده به قیمت جان ۸۶ میلیون نفر تمام شده است. هشتاد و شش میلیون نفر بخش کوچکی از همه ی کسانی است که ظرف نود سال زندگی کرده اند و در مقایسه با کسانی که از گرسنگی و بیماری های قابل پیشگیری مردند ناچیز است. با وجود این، مرگ در جنگ های سده بیستم چنان مقیاسی داشته که درک آن دشوار است . اگر این مرگ ها را در طول این دوره به صورت یکسان تقسیم کنیم هر روز 2500 نفر در اثر جنگ جان خود را از دست داده اند. این یعنی بیش از صد نفر در هر ساعت به صورت بیست و چهارساعته و ظرف نود سال.
اكنون با پايان سده بيستم به دشواري ميتوان گفت كه از قانون اخلاق يا پيشرفت اخلاقي پيشتر رفتهايم. سقوط اقتدار دین و زوال باور به خداوند سبب شده اخلاق با چالش ديگري نيز روبهرو باشد: همان چالشي كه داستايوفسكي از زبان ايوان كارامازوف بيان ميكند: «اگر باور به امر مقدس نباشد، انجام هر كاري مجاز است» نقطه ختم و اوج نقد او جهاني است كه در آن، زندانيان را در شب آخر زندگي از گوش به حصار ميخ ميكردند و سپس بهدار ميآويختند، كودكان را با خنجر از رحم مادران بيرون ميكشيدند، نوزادان شيرخواره را به هوا پرتاب ميكردند و با سرنيزه ميگرفتند: لذتبخشترين حالت اين بود كه اين كار را جلوي چشمان مادران انجام دهند.«هیچ حیوانی هرگز نمی تواند به اندازه بشر بی رحم باشد و این بی رحمی را چنین ماهرانه و هنرمندانه به کار بندد. »
البته به زعم گلاور، تاریخ اخلاق معاصر به بحث درباره ی مسائل اخلاقی و وحشت هایی که ساخته ی انسان است محدود نمی شود. نگرش های موجود نسبت به فقر، تاثیر علم بر تفکر ما درباره ی نحوه زیستن، روابط میان فرهنگ های مختلف و نگرش های موجود به حیوانات و جهان طبیعت و محیط زیست برخی از مسائل بی شماری هستند که در این حوزه می گنجند و هر بحثی که بخواهد همه این مسائل را پوشش دهد به ورطه سطحی نگری می افتد. در بحث فلسفی اخلاق، فاصله گرفتن از پرسش های کاملاٌ انتزاعی و گرایش به طرح پرسش های عملی تر همچون بحث درباره ی جنگ عادلانه، معضلات اخلاقی پزشکی، عدالت اجتماعی، حقوق بشر، فمینیسم، بازدارندگی هسته ای، مهندسی ژنتیک، حقوق حیوانات و مسائل زیست محیطی جایگاه ویژه ای در بحث های فلسفی اخلاقی به دست آورده اند و این تغییر در دغدغه ها به سوی اخلاق کاربردی سودمند بوده است.
«منابع اخلاقی» در این کتاب نقشی محوری دارند. درباره ی اینکه وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد. هنگامی که بمب اتم فروافتاد، و در روسیه دوره استالین، در آلمان نازی، یا کمی نزدیک تر در بوسنی و کوزوو چه بر سر این منابع آمد. بهره گیری از اخلاق برای بازجویی تاریخ کمک به درک سویه ای از سرشت بشر است که اغلب در تاریکی پنهان شده است. « کاش همه چیز همین قدر ساده بود! کاش تنها مردمانی شیطان صفت، موذیانه شرارت می کردند و تنها لازم بود آن ها را از سایرین جدا و نابود کنیم. ولی مرزی که خیر و شر را از یکدیگر جدا می کند، از میان قلب هر انسانی می گذرد.... آخر تنها دلیلی که باعث می شود آنها دژخیم باشند و ما نباشیم مسیر حوادث بود ( السکاندر سولژنیستین، مجمع الجزایر گولاک) ».
در بازسازی اخلاق، نفرت از آنچه انجام شده است جایگاهی اساسی دارد. برای کسانی که زندگی روزمره آنها نسبتاٌ آرام است و در مکان امنی زندگی می کنند، ترس و وحشتی که در رواندا، بوسنی یا کوزوو حکمفرما بود غیرواقعی می نماید. اخبار تلویزیون شکنجه یا قتل عام را گزارش می کند و ما تماشاگران رویمان را برمی گردانیم و با حدف جلوه های هرگونه قساوت به حفظ این توهم کمک می کنیم که جهان در اصل مکانی قابل تحمل است. تماشاگران آن قدر می دانند که متوجه شوند آگاهی بیشتر آنان را آزرده می کند، وقتی رو برمی گردانیم دیگر شر عظیمی را که باید فوراٌ متوقف کنیم چندان احساس نمی کنیم. نخستین گام این است که رویمان را برنگردانیم و به باور نورمن گراس : رنج اندیشیدن درباره این قساوت ها را به خود هموار کنیم، بدین ترتیب آنقدر موضوع را لمس می کنیم که برای اقدام علیه آن احساس تکلیف کنیم.
گرچه کتاب حاضر حاوی نکات بسیار تاریک بی شماری است ولی پیام آن بدبینی نیست. باید نگاهی دقیق و روشن به برخی هیولاهای درون داشته باشیم اما این بخشی از برنامه ی به بند کشیدن و رام ساختن این هیولاهاست و هدف دیگر این کتاب دفاع از امید به عصر روشنگری به جهانی صلح آمیزتر و انسانی تر است.
He appears to be operating under the inane assumption that history is a cookie-cutter, and historical events cannot be pigeon-holed if one is a serious student of history. The historical narrative matters; you cannot just cut out snap-shots of a small operation (such as My Lai) here and then tackle a giant topic like Nazism all in the same work. I cannot figure out how this book is organized: it isn't chronological. it isn't even all confined the the 20th century; the reasons he chose to talk about the situations that he does are unclear. Why have several chapters on World War One and none on World War Two? Why nothing on the Turkish genocide of the Armenians? Why nothing about the Rape of Nanking?
Unfortunately, I was forced to purchase this book for a course and I am thoroughly disgusted with the glaring historical errors of fact and interpretation that this ignorant philosopher has written.
Philosophers need to leave history to historians and talk about the abstract nonsense no one cares about in their ivory towers and leave other disciplines alone, as they have their own philisophical underpinnings.