دانلود کتاب Le cimetière de Prague
by Umberto Eco
|
عنوان فارسی: گورستان پراگ |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
در کتاب گورستان پراگ، اثری شگفتانگیز از اومبرتو اکو، با قهرمان داستان کاپیتان سیمونه سیمونینی آشنا میشویم و با او همراه میشویم تا سیمونه بتواند جزئیات گذشتهاش را بهیاد بیاورد و از این طریق به واقعهای برسد که او را پریشان کرده است.
در کتاب گورستان پراگ (The Prague Cemetery) با کاپیتان سیمونه در اوخر روزهای زیرکانهاش آشنا میشویم، درست در لحظهای بحرانی، فراموشی کوتاه مدت او را مضطرب و نگران کرده است. در این حال و هوا شروع به نوشتن دفتر خاطراتش می کند. سیمونه دست به کار شده و سعی میکند جزئیات گذشتهاش را به یاد بیاورد تا از این طریق به واقعهای برسد که او را پریشان و دچار فراموشی مقطعی کرده است.
قرن نوزدهم مملو از اتفاقات اسرارآمیز و ناگوار بود: پروندهی دریفوس؛ دسیسهچینیهای متعدد سازمانهای مخفی کشورهای اروپایی، فرقههای ماسونی، توطئهگران یسوعی و دیگر ماجراهایی که اگر حقایقی مستند نبودند باور کردنشان دشوار میشد.
قهرمان گورستان پراگ، کاپیتان سیمونه سیمونینی، یک تبهکار تمام و کمال است و همین ویژگی اوست که به او در رسیدن به اهدافش کمک میکند. زندگیاش را در نقش سردفتری گذراند که اسناد رسمی را به راحتی جعل میکند. شایدم گاهی اوقات خبرچینی برای سرویسهای مخفی را انجام میداد.
تنها شخصیت خیالی کتاب گورستان پراگ، شخصیت اصلی آن سیمونه سیمونینی است. پدربزرگش، کاپیتان سیمونینی، ساختگی نیست، حتی اگر در تاریخ فقط به عنوان نویسندهی اسرارآمیز نامه به پدر روحانی باروئل شناخته شده باشد.
دیگران همه (به جز برخی شخصیتهای فرعی، مثل سر دفتر ریبادنگو و نینوتزو) واقعاً وجود داشتند، گفتند و کردند آنچه را در کتاب گورستان پراگ شرح داده شده است. این نه تنها در مورد شخصیتهایی که با نام حقیقی خودشان در کتاب ظاهر میشوند (و هرچند خیلیها ممکن است فکر کنند غیر محتمل است، حتی شخصیتی مثل لئو تاکسیل واقعاً وجود داشت)، بلکه در مورد چهرههایی که با نامی خیالی ظاهر میشوند در جایی که، برای صرفهجویی روایی، شخصیت (ساختگی) واحدی را واداشته شده تا چیزهایی را بگوید و انجام دهد که در واقع دو شخصیت (از نظر تاریخی واقعی) گفته و انجام دادهاند نیز صادق است.
اما حالا حتی سیمونه سیمونینی، به واقع نوعی کلاژ، شخصیتی که کارهایی به او نسبت داده شده که واقعاً دیگران انجام داده بودند، نیز به نوعی وجود داشت. در حقیقت، گویا او هنوز در میان ماست.
در کتاب گورستان پراگ، راوی به خوبی میداند که در توالی نسبتاً آشفتهی طرح دفترهای خاطراتی که اینجا بازگو شد (جلو و عقب رفتن در زمان، استفاده از چیزی که سینماگران آن را فلاشبک مینامند)، ممکن است در دنبال کردن پیشرفت خطی وقایع، از تولد سیمونینی تا پایان دفتر خاطراتش، مشکل باشد. این عدم تعادل مرگبار بین قصه و طرح است یا حتی بدتر، آنطور که فرمالیستهای روسی (همه یهودی) میگفتند، بین ماده خام داستان و نحوهی سازماندهی داستان. اغلب جهت پیدا کردن راه در این داستان، نیازمند دیدی عمیق و توانا است تا در جزئیات سردرگم نشویم و باید بتوان در هر حال از قصه لذت ببریم. با این همه، بهخاطر خوانندهی بیش از حد باریکبین یا خوانندهای که حضور ذهن چندانی ندارد، اینجا جدولی هست که رابطهی بین دو سطح را نشان میدهد (در حقیقت، روشی متداول در هر رمانی که در گذشته «خوشساخت» مینامیدند).
در بخشی از کتاب گورستان پراگ میخوانیم:
کسی که سند جعل میکند همیشه باید اطلاعات کافی داشته باشد. از همین رو من در کتابخانهها وقت میگذراندم. کتابخانهها جاهای مسحور کنندهای هستند: گاهی حس میکنید زیر سایهبان ایستگاه راهآهنی هستید و وقتی کتابی دربارهی مکانهای عجیبوغریب میخوانید حس میکنید به سرزمینهای دوردست سفر کردهاید. به این ترتیب بود که من به کتابی با حکاکیهای ظریف از گورستان یهودیان در پراگ برخوردم. گورستان، که حالا متروک است، تقریباً دوازده هزار سنگ گور در فضایی بسیار فشرده داشت، اما تعداد دفن شدهها باید خیلی بیش از این بوده باشد، زیرا در طول قرنها چندین لایه خاک اضافه شده بود. پس از اینکه گورستان به حال خود رها شده بود، کسی چند سنگ گور را، با نوشتههای روی آنها، از جا بلند کرده بود تا تودهای غیرمنظم از سنگگورها پدید آورد که به هر سو متمایل بودند (یا شاید خود یهودیان، بیملاحظه و با بیعلاقگیشان نسبت به زیبایی و نظم، آنها را کنده بودند).
آن مکان متروک مناسب بهنظر میرسید و این فقط بهخاطر عدم تجانسش نبود. براساس چه تدبیری یسوعیان تصمیم گرفته بودند در مکانی جمع شوند که برای یهودیان مقدس بود؟ و بر این مکانی که از یاد همگان رفته بود و شاید در دسترسشان هم نبود چه کنترلی داشتند؟ همه پرسشهایی بیپاسخ که بر اعتبار داستان میافزود؛ چون من عقیده داشتم بیانکو، وقتی تمام دادهها کاملاً محتمل و توضیح دادنی باشد، جداً متقاعد خواهد شد قصه قلابی است.