دانلود کتاب The Sound and the Fury
by William Faulkner
|
عنوان فارسی: خشم و هیاهو |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
خشم و هیاهو رمانی از ویلیام فاکنر است و به عقیدهٔ بسیاری از صاحبنظران بهترین اثر اوست که بیشترین نقد و بررسی را درمیان آثار فاکنر به خود اختصاص دادهاست.
خصوصیت تکنیکی برجستهٔ خشم و هیاهو استفاده از چهار نگاه مختلف در روایت فروپاشی خانوادهٔ کامپسون است. از ذهن ناتوان بنجی به ذهن وسواسی کونتین و سپس حرکت به ذهن متفاوت یا بیاندازه وسواسیجیسون و در آخر نیز به سوی دنیای عینی دیلسی. به این ترتیب حرکت خواننده را در این رمان، حرکتی از سادهلوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده مییابیم.
مقایسه سه برادر
حالات ذهنی سه برادر، سه وجه کاملاً متفاوت تأویلی را فراهم میکند:
از نگاه شعر، بخش بنجی سرشار از نوعی شعر بدوی است، شعری که با تأثیر حسی فراوان بهطور مستقیم ارائه میشود ولی از حداقل درکپذیری برخوردار است. بخش کونتین نیز سرشار از شعر است، شعری حساس ولی عصبی و نومیدانه. در بخش جیسون در واقع شعری وجود ندارد و در آن جیسون خودآگاهانه ذهن خود را از وجود هر چیز غیرعملی پاک کردهاست، ولی از دیدگاه دیگر این بخش را نیز میتوان نوعی شعر به حساب آورد، زیرا بیان درخشان و عینی نثر، آن را تا مرز شعر جلو میبرد.
همچنین مفاهیم مختلف عشق نیز در این رمان قابل مشاهدهاست. بنجی عشق را در سادهترین حالت خود را به نمایش میگذارد، عشق او به خواهرش کدی شدید است اما بدون تعمق است. به نظر او کدی بوی درخت میدهد. عشق کونتین به خواهرش خودآگاهانه و رسمی است. او حاضر است جان خود را فدا کند تا کدی از هیاهو این دنیای پردغذغه در امان باشد. اما علیرغم تمام تلاشی که او انجام میدهد که دیگران قبول کنند که او با کدی رابطهٔ جنسی داشتهاست، اما او صرفاً عاشق مفهوم بکارت است که در ذهن او با کدی تجلی میشود.
برخلاف عشق افلاطونی کونتین، جیسون نه تنها هیچگونه احساسی به کدی ندارد بلکه اصلاً نمیداند عشق چیست. برای او رابطهٔ تجاری آرمانیترین نوع ارتباط است و اگر میتوانست تمام روابط را با این نوع رابطه جایگزین میکرد.
عنوان کتاب
عناوین داستانهای فاکنر اغلب ذهنی است و معنایی شخصی را برای خود دارد که بهطور کامل نیز در رمان آشکار نمیشود. اما خشم و هیاهو در این کتاب کلیدی واقعی است، زیرا رمان با کشف این مضمون سروکار دارد که زندگی بیمعناست و این مضمون با ابیات شکسپیر در نمایشنامهٔ مکبث که میگوید: «زندگی قصهای است که توسط ابلهی روایت میشود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پوچ» کاملاً هماهنگی دارد و همچنین با بخش نخستین داستان که شامل روایت بنجی است شباهت قابل توجهی دارد. بخش کونتین نیز پژواکی از عنوان رمان است. او فلسفهٔ مأیوسکنندهٔ پدر را آموختهاست که انسانها را صرفاً به شکل عروسکهایی ببیند که با خاک پر شدهاند.