دانلود کتاب Rising Strong
by Brené Brown
|
عنوان فارسی: افزایش قوی |
دانلود کتاب
جزییات کتاب
برنه می نویسد که با اقتدار برخاستن نیازمند شجاعت است. اگه انتخاب کنید که در مسیری که ممکن است به شکست ختم شود قدم بر دارید، باید بدانید که هیچ گاه به آرامش اولیه خود باز نمی گردید.
برنه براون از یک اصطلاح جالب برای توصیف سختیِ وسطِ راه استفاده میکنه و اسمش رو هم روز دوم گذاشته. این اسم را از روی دوره ی سه روزه ای که برگزار میکنه برداشته. روز دوم یا هر چیزی که فضای میانی در فرایند شماست، وقتی است که در تاریکی هستید؛ درِ پشت سرتان بسته شده است و خیلی دورتر از آن هستید که برگردید و به اندازه کافی نزدیک نیستید که نور را ببینید. فضای میانی پر آشوب است، اما جایی است که معجزه رخ می دهد.
درد فقط به این سبب که تاییدش نمی کنید، از بین نمیرود. در حقیقت اگر درد بدون کنترل بماند، چرک می کند، رشد میکند و به رفتارهایی منجر می شود که کاملا در تضاد با کسی است که میخواهیم باشیم. همچنین به این فکر کنید که این شرایط میتواند روابط و حرفه مان را خراب کند.
از نظر برنه، پنج راهبرد برای تخلیه دردهایی که فکر میکنیم با انکار وجودشان آنها را به دور دست تبعید کرده ایم وجود دارد:
درد پنهان نشدنی یا لوستری: شاید یکی از پیامدهای تلاش برای نادیده گرفتن درد هیجانی حالت لوستری است. فکر می کنیم آنقدر درد را در لفافه پیچیده ایم که نمی تواند دوباره ظاهر شود؛ اما ناگهان یک نظر به ظاهر بی ضرر، باعث خشم ما می شود یا جرقه گریه را می زند، یا شاید اشتباهی کوچک در سر کار باعث هجوم حمله شرم شود. بهش درد لوستری می گوییم چون دردش اونقدر زیاده که وقتی لمس می کنی فرد تا لوسترهای سقف از جا می پره.
بیرون راندن درد: نفس ما هم مثل همه اغواگران اگه به خواسته هاش توجه نکنیم، همه جوره به سمتون حمله می کنه. گاهی اوقات وقتی درد های مان را انکار می کنیم سعی میکنیم با اشکال مختلفی مثل تلافی کردن، بهانهتراشی، حمله زبانی درد را از خود بیرون کنیم.
بی حس سازی آسیب:برای اکثر ما اولین پاسخ به ناراحتی اینه که در مقابلش تسلیم نشیم و به راهمون ادامه بدیم اما کاری می کنیم که از بین بره. این کار رو با بی حس سازی درد با استفاده از هر وسیله ای که سریعتر تسکین بده انجام میدیم. میتونیم درد هیجانی را با چیزهای زیادی از جمله الکل، مواد مخدر ،غذا، کار، قمار، روابط و اینترنت سر جاش بشونیم.
انباشته سازی آسیب: افسردگی و اضطراب دو تا از اولین واکنش های بدن به انباشتگی آسیب هستند. اینجا بدن ماست که تصمیم میگیره کی کاسه صبرش لبریز شود.
آسیب و ترس از نداشتن راه پیش و پس: اگر آسیب یا ترس یا عصبانیت را به رسمیت بشناسیم گیر میافتیم. وقتی کمی درگیر شویم راه حرکت به عقب را نخواهیم داشت و تظاهر میکنیم که اهمیت نداره. پیشروی به جلو هم ممکن است، هیجانی را به راه بیندازد که نمیتونیم کنترلش کنیم. تایید وجود هیجان به این حس منجر می شود.