جزییات کتاب
DOES DISCOURSE HAVE A 'STRUCTURE'? HARRIS'S REVOLUTION IN LINGUISTICS As a freshman back in 1947 I discovered that within the various academic divisions and subdivisions of the University of Pennsylvania there existed a something (it was not a Department, but a piece of the Anthropology Department) called 'Linguistic Analysis'. I was an untalented but enthusiastic student of Greek and a slightly more talented student of German, as well as the son of a translator, so the idea of 'Linguistic Analysis' attracted me, sight unseen, and I signed up for a course. It turned out that 'Linguistic Analysis' was essentially a graduate program - I and another undergraduate called Noam Chomsky were the only two undergraduates who took courses in Linguistic Analysis - and also that it was essentially a one-man show: a professor named Zellig Harris taught all the courses with the aid of graduate Teaching Fellows (and possibly - I am not sure - one Assistant Professor). The technicalities of Linguistic Analysis were formidable, and I never did master them all. But the powerful intellect and personality of Zellig Harris drew me like a lodestone, and, although I majored in Philosophy, I took every course there was to take in Linguistic Analysis from then until my gradua tion. What 'Linguistics' was like before Zellig Harris is something not many people care to remember today.
درباره نویسنده
زلیگ هریس زبانشناس آمریکایی و متخصص ریاضی بود. او به همراه کنت لی پایک و چارلز هاکت از برجستهترین زبانشناسان آمریکایی بودند که روش ساختگرایی را در توصیف زبان گسترش دادند. این زبانشناسان پیرو روش بلومفید همچنان کوشیدند تا حد ممکن بدون استفاده از معنی اصول تجزیه و تحلیل واجی و نحوی را تدوین کنند.
کوششها و بررسهای زلیگ هریس به زبانشناسی ساختگرا گسترش و دقت بیشتری بخشید، به طوری که کتاب او با نام «زبانشناسی ساختاری»(۱۹۵۱) اوج زبانشناسی ساختگرا را نشان میدهد. او اصول و روشهای دقیقی را ارئه نمود که به کار بستن آنها، واجها و تکواژها و چگونگی رابطهٔ آنها با یکدیگر را میتوان مشخص کرد. هریس بر پایهٔ بررسی چگونگی توزیع عناصر زبان، یعنی جایگاهی که یک واج یا تکواژ در آن به کار می رور و نیز از راه مقایسه و تشخیص بخشهای مشابه و جایگزین سازی، روش تشخیص و تعیین واجها و تکواژها و نیز دستهبندی آنها را به دست داد.
او توصیف مجموعه ای از نمونههای گفتاری یعنی پیکرهٔ زبانی را موضوع توصیف زبانشناسی میانگاشت که از راه تجزیه و تحلیل آن بر پایه ویژگیهای صوری که در بالا از آنها یاد شد، عناصر زبان و رابطهٔ آنها با یکدیگر مشخص میشود. بر پایهٔ روش یاد شده، هریس روالهایی را به دست داد که با به کار بستن آنها دو سطح متمایز زبان یعنی واجها و تکواژها و نیز روابط آنها با یکدیگر و نظمهای موجود در دو سطح یاد شده را میتوان تعیین نمود.
به عقیده او توصیف ساختاری هر زبان بررسی و توصیف پیکرهٔ زبانی ویژه ای است که مجموعه ای از نمونههای گفتاری را شامل است. با این حال، هریس در بررسی و توصیف زبان، آزمودن نمونههای گفتاری را با سخنگوی بومی به منظور تشخیص پذیرفته بودن آنها ضروری میدانست.
هریس در کتاب خود به ویژه تکواژها را بهطور گسترده و دقیق بررسی و دستهبندی کردهاست. او بر پایهٔ روشهای صوری، تجزیه و توصیف ساخت واژه را به تکواژهای سازنده آن مشخص نمودهاست. هریس هم چنین توصیف ساختاری جمله را بر پایهٔ ترتیب و توالی تکواژها در آن و نیز نوع تکواژ در هر جایگاه ارائه کرد.چامسکی بعداً در کتاب «ساختهای نحوی، ۱۹۵۷» از روش هریس برای توصیف دستوری زبان به عنوان «روالهای کشف» یاد کرد و آن را مورد انتقاد قرار داد.